بیوگرافی و زندگینامه
ژاله صادقیان مجری تلویزیون و رادیو متولد سال 1344 در شهر تهران می باشد و 52 سال سن دارد.
تحصیلات : وی فارغ التحصیل رشته ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبایی می باشد.
وی برای اولین بار در سن 5 سالگی گویندگی در رادیو را تجریه کرد و پس از 8 سال تجریه از رادیو خارج شد و به تخصیل پرداخت.
اولین اجرای او در تلویزیون برنامهای تحت عنوان «گلپونهها»، با مضمون شعر و موسیقی بود. او در سال 1383 با ترک رادیو و آغاز فعالیت رسمی خود در تلویزیون، اولین برنامه خود را با نام «چرتکه» اجرا کرد.
در سال 1386 اجرای برنامه را در رادیو برون مرزی صدای آشنا آغاز کرد. «ستارهچین شبهای روشن» اوّلین برنامه او در رادیو صدای آشنا بود. او به علت علاقه، گویندگی را در زمینه شعر و موسیقی و ادب دنبال کرده است. وی تاکنون موفق به دریافت چندین جایزه در زمینه گویندگی شده است.
ازدواج و همسر
ژاله صادقیان ازدواج کرده است و عکسی از او همسرش منتشر نشده است.
گفتگو م مصاحبه با ژاله صادقیان
نخستین بار چه کسی به شما گفت که صدایتان مناسب گویندگی است؟
هیچ کس.
پس چطور گوینده شدید؟
من از پنج سالگی وارد رادیو شدم.
برای برنامه های کودکان؟
بله، برای برنامه های کودکان در نمایشنامه های رادیو بازی می کردم. گوینده بودم. شعر می خواندم.
مگر سواد داشتید که هم شعر می خواندید و هم گویندگی می کردید؟
من در همان پنج سالگی به اندازه یک دانش آموز کلاس سوم، سواد داشتم.
جهشی خوانده بودید؟
نخیر، مادرم ناظم مدرسه بود و مرا همراه خودش به مدرسه می برد. من به نشستن در کلاس درس خیلی علاقه داشتم و با وجود این که مجبور نبودم مطالب درس را یاد بگیرم، یاد می گرفتم.
یعنی کلاس به کلاس بالا می رفتید؟
بله، همراه بچه ها امتحان می دادم و پایه به پایه بالا می رفتم.
پس جهشی درس خوانده اید؟
من در امتحان شرکت می کردم اما گواهی تحصیلی نمی گرفتم و با وجود این که وقتی به سن مدرسه رسیده بودم از هم سن و سال های خودم جلوتر بودم اما رفتم و در کلاس اول ثبت نام کردم.
چرا؟
به خاطر این که پدرم موافق جهشی خواندن من نبود.
با این سطح درسی، نشستن سرکلاس اول سخت نبود؟
خیلی سخت بود اما یک معلم نازنین داشتم که مرا درک می کرد و امروز که به آن دوران نگاه می کنم هیچ رنجی به خاطرم نمانده است، جز خاطره های شیرین.
حالا چگونه به رادیو راه پیدا کردید؟
ما یک آشنای خانوادگی داشتیم که در رادیو کار می کرد. به تهیه کننده برنامه رادیو می گوید که یک بچه پنج ساله می شناسم که می تواند متن رادیویی را بخواند. چند روز بعد به رادیو رفتم. از من امتحان گرفتند و پذیرفته شدم. در برنامه های مختلفی هم حضور داشتم بعدها این همکاری با برنامه سازان نامدار رادیو مانند خانم ها چهره نگار، برومند و آذر پژوهش ادامه یافت.
نخستین نقشی که ایفا کردید خاطرتان هست؟
اولین نقشم مار عینکی بود در یک نمایشنامه رادیویی.
آن موقع ها صدای خودتان را می شنیدید؟
خیلی کم.
وقتی اولین بار صدای خودتان را از رادیو شنیدید، چه حسی داشتید؟
هیچ، چون آن موقع نمی دانستم تبعات این ماجرا چیست. حتی من متوجه نشدم که چرا دیگران از کار من تعجب می کنند و برایشان جالب است و وقتی بعد از سال ها به رادیو رفتم و آن برنامه ها را گوش دادم بغض کردم به یاد سال های رفته.
پس شما با رادیو بزرگ شده اید؟
کاملا، روزها و لحظه ها با رادیو و در رادیو گذشت.
وقتی رادیو را ترک کردید، به این لحظه ها فکر نکردید؟
اتفاقا فکر کردم و خیلی هم سخت بود.
چرا از رادیو رفتید؟
من یک شبه و آنی تصمیم نگرفتم که از رادیو بروم، سه سال این عملی کردن تصمیم طول کشید. شرایط باعث شد.
چه شرایطی؟
ماجرا مربوط به سال ها پیش است. آقای خجسته مدیر رادیو بخشنامه کردند که گویندگان رادیو باید فقط در رادیو یا تلویزیون کار کنند. استدلالی که می کردند و من هم با آن موافق نیستم این بود که گویندگان رادیو نباید چهره شان لو برود. البته من همان موقع بی درنگ رادیو را انتخاب کردم.
به خاطر خاطرات گذشته؟
هم به خاطر تجربیاتی که داشتم و هم به خاطر تبعاتی که کار در تلویزیون دارد، همیشه از تلویزیون فراری بودم اما بعد از سه سال از آن انتخاب به این نتیجه رسیدم که کسی برای انتخاب من و دوستانم ارزش قائل نیست.
چه ارزشی باید قایل می شدند؟
کسانی که با کار رادیویی آشنا هستند به خوبی می دانند که کار رادیو به نسبت تلویزیون وقت گیرتر است.علاوه بر این من معتقدم یکی از سخت ترین کارها و حتی سخت ترین کار، گویندگی رادیو است. از هنرپیشگی، دوبله و اجرا در تلویزیون همه سخت تر است.
چرا سخت است؟
چون در گویندگی رادیو شما هستید و چند جمله و یک میکروفون باید چنان اجرای دقیقی داشته باشید که بتوانید با مخاطبی که به صدای شما گوش می دهد القا کنید، آنچه را که می خواهید. این تصور غلطی است که رادیو یعنی حرف زدن.بنابراین من بارها شاهد بوده ام که برای یک ساعت برنامه رادیو به یک گوینده توانا و ماهر که بهترین اجرا را داشته است آن موقع پنج هزار تومان می دادند اما به افراد دیگری با عنوان شاعر، گوینده و هنرپیشه که الفبای گویندگی را هم بلد نبودند 20 هزارتومان برای همان برنامه پرداختند.
همین ها باعث شد که کوچ کنید؟
علاوه بر این تبعیض ها، وقتی نگاه می کنی که پیشرفت مادی و معنوی در تلویزیون است، چرا در تصمیم خودم تجدیدنظر نکنم. همین بود که به تلویزیون آمدم.
الان کار در تلویزیون چگونه است؟
خیلی خوب، براساس پیشنهادی که داده می شود توافقی صورت می گیرد، شرایطی تعیین می شود و سپس کار بدون هیچ حاشیه ای آغاز می شود. در تلویزیون شما با مشکلات کار روبه رو هستید تا با مشکلات حواشی کار.
شما بیرون از رسانه ملی هم اجرا می کنید؟
بله، اجرای برخی برنامه ها را به عهده داشته ام.
برخی از این برنامه ها که دارای ارزش هنری نیستند و ماندگاری ندارند، به خاطر دستمزدهای کلان است که انتخاب می کنید؟
من با این بخش از سوال شما که اجرای این برنامه هنری نیست مخالفم، مدیریت یک سمینار یا نشست یا همایش ظرایف خاص خود را دارد که به آن لباس هنرمندانه می پوشاند و این اجرای هنرمندانه به استعدادهای درونی یک مجری ارتباط دارد.
خانم صادقیان! ما در ایران کمبود گوینده داریم؟
خیلی زیاد.
با وجود این همه شبکه رادیو و تلویزیونی؟
راه اندازی و ایجاد شبکه های متعدد در رادیو و تلویزیون موجب شد یک بازار کار بزرگ ایجاد شود و در این فضا،بسیاری بنا به ضرورت تاسیس این شبکه ها و کمبود زمان و این که کسی نبود که این برنامه ها را اجرا کند، جذب این شبکه ها شدند و مردم ایران هم به خاطر محبت بسیار زیادی که دارند هر کس سیمایش در تلویزیون و صدایش در رادیو شنیده شود، این کاره به حساب می آورند و به اصطلاح کارش می گیرد. باور کنید ما گوینده هایی داریم که هنوز نمی توانند یک بیت شعر حافظ را درست بخوانند،جرات هم ندارند که بگویند ما نمی توانیم. می خوانند و می رود پی کارش.
اشکال کار کجاست؟
به نظر من ضعف مدیریت است.ما برای جبران این نواقص باید 10سال مستمر نیرو و انرژی بگذاریم، شاید جبران شود.
در منطقه خاورمیانه و در بین کانال های تلویزیونی، سطح مجریان ایرانی را به نسبت دیگر کشورها چگونه می بینید؟
به طور مستمر دنبال نکرده ام که بخواهم مقایسه ای انجام داده باشم اما این را می توانم بگویم که ما مجریان و گویندگان ایرانی و فارسی زبان، صاحب زبانی خوش آهنگ هستیم که بزرگ ترین و بهترین یاور ماست.با وجود این یاور نتوانسته ایم خوب استفاده کنیم.
شما تپق زده اید؟
مگر می شود کسی گوینده و مجری باشد، تپق نزده باشد اما به گفته دیگران خیلی کم تپق زده ام،علتش هم این بوده که حساسیت زیادی داشته ام و روی برنامه مطالعه کرده ام.
سوتی هم داده اید؟
هرگز، فکر می کنم از مجریانی باشم که هیچ وقت به خاطر اجراهایم تذکری نگرفته ام.
فرزندتان نمی خواهد گوینده شود؟
استعداد زیادی دارد اما علاقه ای به این کار ندارد. شاید مشکلات مادرش را دیده است و حساب کار دستش آمده.
خانواده با ساعت های مختلف برنامه شما مشکل نداشته اند؟
نه، من هم سعی کرده ام برنامه هایم را به گونه ای تنظیم کنم که آن ها به خاطر کار من لطمه نخورند. یعنی وقتی ساعت 11 شب اجرا دارم، مطمئنم همه کارهای خانه انجام شده است و من با خیال راحت برنامه را اجرا می کنم.
وقتی به تلویزیون آمدید، احساس غربت نکردید؟
اوایل خیلی این احساس را لمس می کردم. چند وقت پیش وقتی به رادیو رفتم هم این احساس را بیش تر داشتم، چهره هایی می دیدم که خیلی تازه بودند.
ساختمان جام جم رفتید یا ارگ؟
جام جم.حالا دیگر جایی نیست که کسی احساس خودمانی بودن بکند.
ژاله صادقیان در برنامه دورهمی مهران مدیری
یه پارچه عشق