بیوگرافی و زندگینامه
خاطره حاتمی بازیگر زن سینما و تلویزیون متولد 24 شهریور ماه سال 1362 در تهران می باشد و هم اکنون 34 سال سن دارد.
تحصیلات : وی در دوران دبیرستان دانش آموز رشته تجربی بود و در پیش دانشگاهی رشته هنر را انتخاب کرد.خاطره دانشجوی انصرافی رشته روانشناسی در مقطع کارشناسی است.
شروع بازیگری : اولین حضور او در تلویزیون با بازی در سریال پ.ل کثیف در سال 82 اتفاق افتاد اما او در همان سال با بازی در سریال فقط به خاطر تو توانست به خوبی شناخته شود . وی همچنین اولین فیلم سینمایی اش را در سال 1381 با بازی کرد و در سال 1386 با یک نقش متفاوت( در نقش دختری سرطانی با موهای تراشیده) در فیلم قرنطینه حاضر گردید.
آخرین بازی او در تلویزیون نیز حضورش در سریال تعطیلات رویایی به کارگردانی احمد امینی در نقش دختری به نام روشنک است کعه از شبکه 2 پخش میگردد.
ازدواج و همسر
خاطره حاتمی تا کنون ازدواج نکرده است و مجرد می باشد.
سلفی خاطره حاتمی با مریم معصومی و ارسلان قاسمی
خاطره حاتمی و مادرش
اینستاگرام خاطره حاتمی : Instagram / Khatereh_Hatami
مصاحبه و گفتگو با خاطره خاتمی
ارتباطم با مادرم بسیارخوب و دوستانه است. ما مثل دو دوست هستیم؛ به شکلی که واقعا با مادرم احساس راحتی میکنم. من و مامان درباره همه چیز با هم حرف میزنیم و مسائل و دغدغههایم را با او درمیان میگذارم. این موضوع مربوط به دوره جوانیام نیست و از زمانی که به یاد دارم رابطهمان کاملا دوستانه بوده است.
خاطرهسازی با مادر
مادر : من در 18 سالگی خاطره را به دنیا آوردم و اختلاف سنی کمی که با دخترم داشتم باعث شد روحیات او را بهخوبی درک کرده و او را در زندگی آزاد بگذارم و محدودیتهای عجیب و غریب برایش قائل نشوم. البته این آزادی تحت نظارت خودم بود و به خاطره هم اعتماد کامل داشته و دارم. دوست داشتم رفتارم طوری باشد که خاطره مسائلش را ابتدا با من در میان بگذارد. در واقع کلید ارتباط خوبمان همین اعتمادی است که من به خاطره دارم.
خاطره: خوب به خاطر دارم در دوره دبیرستان مادرم و نوع ارتباطش با خودم را با مادران دوستانم مقایسه میکردم و میدیدم مادران آنها چقدر سختگیرانه برخورد میکنند اما مادر من همیشه منعطف و منطقی رفتار میکرد. مثلا میگفتم مامان من امروز تمرین تئاتر دارم و ساعت 9 شب برمیگردم و مادرم میپذیرفت و به علایقم احترام میگذاشت. بخشی از آزادیهایم در دوره نوجوانی بهخاطر این بود که من هرگز از اعتماد مادرم سوءاستفاده نکردم و بخش مهمتر مربوط به مادرم میشد که فهم و درک بسیار بالایی دارد و روحیات نوجوانانه و ماجراجوی مرا درک میکرد. من چنین درکی را در مادران دوستانم نمیدیدم.
کودک پر دردسر
مادر : خاطره در کودکی بسیار شیطان و پرسرصدا و پر جنب وجوش بود و هرکاری پسر بچههای شروشیطون انجام میدهند، او هم در رفتارش داشت به شکلی که هر کس او را میدید فکر میکرد پسر بچه است. همه حرکات و شلوغکاریهایش پسرانه بود و کلا بچه فرز و زبل و کنجکاوی بود.
خاطره: خوب یادم است مامان را گول میزدم (میخندد). مامان دوست داشت بعدازظهرها استراحت کنم و کمی بخوابم اما من همیشه در فکر بازی بودم. مامان گاهی کنار من میخوابید و برایم قصه تعریف میکرد تا به خواب بروم اما من آنقدر نمیخوابیدم که خودش از خستگی خوابش میبرد و من هم آرام بلند میشدم و میرفتم سراغ بازی با بچههای کوچه.
دوست داشتم خاطره وارد دنیای هنر شود
مادر : جذب شدن خاطره به سمت تئاتر و سینما کاملا به روحیات خودش بستگی داشت ولی من هم از ابتدا دوست داشتم دخترم وارد دنیای هنر شود. همیشه دوست داشتم خاطره راهش را خودش پیدا کند و شغلی داشته باشد که آن را دوست داشته و برایش جذاب باشد. البته خانوادهام مخالف ورود او به دنیای سینما بودند اما درنهایت من آنها را نیز متقاعد کردم که خاطره اگر به سمت علایقش برود آینده بهتری خواهد داشت.
دلخوریهای کوچک
خاطره: معمولا از هم دلخور نمیشویم اگر هم این اتفاق بیفتد از طرف مادرم است نه من.
زنجانی: خیلی کم پیش میاد از دست دخترم دلخور شوم چون رفتارش به گونهای نیست که این زمینه را ایجاد کند اما وقتی تلفنش را جواب نمیدهد و نگرانم میکند واقعا از دستش عصبانی میشوم. مثلا بعد از چند ساعت که با او تماس گرفتهام زنگ میزند و میگوید «بله مامان جان کاری داشتی؟! (میخندد).
خاطره: این را بگذارید به حساب فراموشکاریام. وقتی در حال انجام کاری باشم به موبایلم جواب نمیدهم و بعد هم فراموش میکنم که تماسهایم را چک کنم. میدانم مادرم روی این قضیه حساس است و باید از این به بعد بیشتر دقت کنم (میخندد).
آرزو دارم نوهدار شوم
مادر : دوست دارم خاطره ازدواجی موفق داشته باشد. قطعا اگر دخترم که تک فرزندم است از خانه برود بهشدت دلتنگ او خواهم شد اماخوشبختی او یکی از بزرگترین آرزوهای من است ضمن اینکه خیلی دوست دارم نوه داشته باشم.
خاطره حاتمی: فکر میکنم مامان این موضوع را هر چند روز یکبار به من میگوید. مثلا حین دیدن یک فیلم یا سریال هستیم و یک بچه کوچک یا نوزاد میبیند و فورا به این مسئله اشاره میکند. مامان حتی با دیدن بچههای کوچک در تبلیغات پوشک مایبیبی و شنیدن صدای آنها هم به یاد آرزوی نوهدار شدنش میافتد و میگوید: «وای خاطره کی من صدای بچه تو را میشنوم؟» (میخندد).
مادر: دختر خیلی دوست دارم. وقتی خدا خاطره را به من داد و فهمیدم بچه دختر است خیلی خوشحال شدم. حالا هم دوست دارم نوهام دختر باشد. من برای خاطره هم در حد توانم کم نگذاشتم اما دوران کودکی خاطره با حالا فرق داشت و این همه وسایل و لباس و اسباب بازیهای خوب و متنوع موجود نبود اما دوست دارم هر کاری نتوانستم برای دخترم انجام دهم برای نوهام انجام دهم و همه چیز برایش فراهم کنم.
زنجانی: بهترین هدیهای که خاطره تابهحال برایم خریده یک تابلوی نقاشی بسیار زیبا با تصویر یک مادر و دختر است که وقتی 14ساله بود به مناسبت روز مادر برایم خرید. 16سال است آن تابلو را داریم و برایم بسیار عزیز است.
خاطره: روز مادر برایم مهم است اما معمولا بهترین هدیه را روز تولد مادرم به او میدهم. معمولا برای روز تولدش حسابی برنامهریزی میکنم و از قبل خودم کلی ذوق و شوق دارم. برایش کیک و گل و هدیه میخرم و سعی میکنم به بهترین نحو آن روز را جشن بگیریم.
خاطرهسازی با مادر
مادرش: خاطره سالی یکبار در کارهای خانه مشارکت میکند(میخندد). راستش خیلی کم پیش میآید کارهای خانه را انجام دهد اما اگر شروع کند بهشدت با وسواس و دقت به کارها میرسد و یک کدبانوی کامل میشود. حیف که کم پیش میاید (میخندد).
خاطره: حوصله کارهای خانه را ندارم اما همانطور که مامان گفت وقتی دست به کار شوم عالی هستم.
مادرش: آشپزیاش هم عالی است البته اگر انجام دهد اما آن هم سالی یکبار است (میخندد).
خاطره: آشپزیام حرف ندارد اما خیلی آشپزی نمیکنم تا عادی نشود (می خندد) ولی دستپخت مامانم بهتر از من است و خیلی از غذاهایش را دوست دارم. مخصوصا بادنجان شکم پرش و غذایی که مخصوص خودش است و با مرغ پخته و ریش ریش شده و زرشک فراوان درست میکند که بینظیر است. معمولا جمعهها که مامان سر کار نیست یکی از این دو غذا را برایم میپزد.
بازی خاطره در نقش دختر مبتلا به سرطان
همه کارها و بازیهای خاطره را دوست دارم اما بازیاش در تئاتر «متولد سال 61 » و سریال «از نفس افتاده» را بیشتر از سایر کارهایش دوست دارم. در فیلمهای سینمایی هم «قرنطینه» را خیلی دوست دارم. دخترم در آن فیلم نقش یک دختر سرطانی را داشت و موهایش را بهخاطر بازی در ان نقش از ته تراشیده بود.
یادم است اولین بار که خاطره را با موهای تراشیده دیدم واقعا ناراحت شدم و فورا به یاد مادرانی افتادم که فرزندانی با بیماریهای سختی مانند سرطان دارند و بسیار متاثر شدم. در اولین اکران فیلم هم موقع تماشا مدام گریه میکردم و در فکر مادرانی بودم که باید شاهد رنج فرزندان دلبند و عزیزشان باشند که با این بیماری وحشتناک دست و پنجه نرم میکنند.
خاطره: من مشکلی با تراشیدن موی سرم نداشتم و راحت پذیرفتم. بههرحال این بخشی از نقش بود و باید انجام میشد. برخلاف مامانم که وقتی مرا دید شوکه و نارحت شد مادربزرگم خیلی راحت و جالب برخورد کرد. او وقتی اولین بار مرا با سر تراشیده دید کلی خندید و بعد هم کلی سربه سرم گذاشت و گفت: «چه پسر خوشگلی شدی خاطره. باید برایت زن بگیرم.» (میخندد).
مهمانی 80 سالگی پدربزرگ
خاطره: من و مامان خاطرات مشترک بسیار زیادی داریم که اغلبشان زیبا هستند و بهیادماندنی اما یکی از خاطرات دوست داشتنی زندگی هر دوی ما تولد 80سالگی پدربزرگم است. من آن زمان 12 ساله بودم و خانواده تصمیم گرفتند به مناسبت 80سالگی پدربزرگم برایش یک جشن خانوادگی مفصل بگیرند. خوب به یاد دارم کیکی بسیار بزرگ سفارش دادیم وکل فامیل در خانه ایشان جمع شدیم و جشنی مفصل و به یاد ماندنی گرفتیم. آن زمان هنوز فیلمبرداری از مراسم رسم نبود اما ما از مراسم تولد پدربزرگ فیلمبرداری کردیم که هنوز فیلم آن روز زیبا را روی وی اچ اس داریم و گهگاهی تماشا میکنیم.
مادر بسیار خوشبختی هستم
زنجانی ( مادرش) : من فکر میکنم داشتن فرزندی که سالم و پاک باشد و در زندگیاش مسیر درستی را انتخاب کند از هر چیزی برای پدر و مادرها مهمتر است. خداراشکر میکنم این اتفاق در مورد دخترم افتاد. خاطره بسیار باگذشت و مهربان است و شخصیتی بسیار دوست داشتنی و نازنین دارد. من از داشتن خاطره بسیار خوشحال و مغرورم و از بودن در کنارش احساس لذت و آرامش میکنم. من در سن کمی بچهدار شدم و شاید درک خیلی وسیعی از مادر شدن نداشتم اما حالا و در این سن خوب میدانم مادر بسیار خوشبختی هستم که خاطره را دارم. دوست دارم از همین جا و حالا که فرصتی فراهم شده است بگویم دست تک تک مادران عاشق را که عاشقانه فرزندانشان را به ثمر میرسانند، میبوس
فیلمهای سینمایی
دربست (۱۳۹۳)
دنیای پرامید (۱۳۹۱)
در امتداد شهر (۱۳۸۹)
همبازی (۱۳۸۸)
دختران (۱۳۸۸ در عنوان بندی نیامده)
صندلی خالی (۱۳۸۷ در عنوان بندی نیامده)
قرنطینه (۱۳۸۶)
گرگ و میش (۱۳۸۵)
ناف(۱۳۸۱)
سریالهای تلویزیونی
۱۳۹۷ تعطیلات رویایی
۱۳۹۶ سایه بان
۱۳۹۴ کیمیا
۱۳۹۴ آمین
۱۳۹۲ خواب بلند
۱۳۹۱ بیدارباش
۱۳۹۰ راه طولانی
۱۳۸۹ باغ شیشهای
۱۳۸۸ گاوصندوق
۱۳۸۸ کلانتر ۳
۱۳۸۸ ماه عسل
۱۳۸۵ ازنفسافتاده
۱۳۸۲ فقط به خاطر تو
۱۳۸۲ پول کثیف
خیلی زشتی