بیوگرافی و زندگینامه
فرشته صدر عرفایی بازیگر زن سینما و تلویزیون متولد سال 1341 در تهران می باشد و هم اکنون 56 سال سن دارد.
وی فعالیت هنری و بازیگری خود را از سال 1352 با حضور در کلاس های تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش کودکان و نوجوانان شروع کرد.
از سال 1362 کار خود را در سینما با بازی در نمایش تلویزیونی «ببری طوفان عظیم جنگل» شروع کرد و از آن زمان در 18 مجموعه تلویزیونی و فیلم سینمایی به عنوان گوینده و عروسک گردان حضور پیدا کرد.
تحصیلات : وی دارای مدرک دیپلم می باشد.
برنده سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن از جشنواره فیلم فجر 97
ازدواج و همسرش و جدایی
فرشته صدرعرفایی چندین سال است قبل با کامبوزیا پرتوی که از کارگردان سینما می باشد ازدواج کرد اما طبق اخبار منتشر شده این زوج از یکدیگر جدا شده اند و طلاق گرفته اند.
فرزندان فرشته صدرعرفایی
آنطور که وی در برخی از گفتگوها گفته است او دارای دو پسر است که یک فرزند او در خارج از کشور زندگی میکند و دیگری در کنار خودش.
بازی متفاوت در فیلم نرگس آبیار
بازی فرشته صدر عرفایی در فیلم شبی که ماه کامل شد به کارگردانی نرگس آبیار توانست بسیار مورد توجه قرار بگیرد . او با یک گریم بسیار متفاوت در نقش یک مادر ( مادر عبدالحمید و ریگی ) زنی به اسم غمناز در این فیلم حضور داشت.
اینستاگرام فرشته صدر عرفایی : وی صفحه در Instagram ندارد.
جوایز و افتحارات
سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن از سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر 97 برای بازی در فیلم شبی که ماه کامل شد در نقش غمناز
نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش دوم زن برای فیلم بادکنک سفید در سیزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر، سال ۱۳۷۳.
سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن برای فیلم کافه ترانزیت در بیست و سومین جشنواره فجر، سال ۱۳۸۳.
تندیس زرین بهترین بازیگر زن برای فیلم کافه ترانزیت در نهمین جشن خانه سینما، سال ۱۳۸۴.
دیپلم افتخار برای فیلم حوض نقاشی، در جشن انجمن منتقدان سینمای ایران، سال ۱۳۹۲.
تندیس زرین و دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای فیلم کوچه بینام در هجدهمین جشن خانه سینما، سال ۱۳۹۵.
فیلمهای فرشته صدر عرفایی
۱۳۹۷ شبی که ماه کامل شد در نقش مادر ریگی (غمناز)
۱۳۹۵ یک کیلو و بیست و یک گرم
۱۳۹۴ هفت ماهگی
۱۳۹۳ کوچه بینام
۱۳۹۱ حوض نقاشی
۱۳۸۸ خوابهای دنبالهدار
۱۳۸۷ بیست
۱۳۸۵ آدم
۱۳۸۳ کافه ترانزیت
۱۳۷۹ زیر نور ماه
۱۳۷۸ دایره
۱۳۷۳ بادکنک سفید
۱۳۶۶ صعود
۱۳۶۵ روزهای انتظار
گفتگو و مصاحبه با فرشته صدر عرفایی
عشق به سینما و بازیگری از کی در شما بهوجود آمد؟ از سالهای کودکی خاطره پررنگی در این زمینه دارید؟
من از ۱۱ سالگی به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رفتم و هنرجوی کلاسهای تئاتر و تئاتر عروسکی بودم. آنجا مربیان، فضا و امکانات آموزشی خیلی خوبی داشت و با بها دادن و تلاش برای رشد و خلاقیت بچهها نقش مهمی را در آموزش علاقهمندان به بازیگری ایفا میکرد.
جالب اینکه برای بهرهمندی از همه آن امکانات و عضویت در کتابخانههای کانون پرورش فکری، هزینهای دریافت نمیشد و هر قشری با هر توان مالی از این امکانات بهرهمند میشدند، مسالهای که امروزه دیگر اتفاق نمیافتد.
همچنین من بسیار علاقهمند و تحت تاثیر برنامههای پربار و وزین سینمایی بودم که استاد هوشنگ کاووسی در شبکه۲ آن زمان اجرا میکردند؛ فیلمهای مطرح سینما و تلهتئاترهایی را که از مطرحترین نمایشنامههای روز دنیا بود در آن معرفی و نمایش میدادند. در کل اینها عوامل مهمی در کودکی و نوجوانی من شد که علاقه، سلیقه و جهانبینی مرا در رابطه با هنر، بازیگری و سینما شکل دادند و سپاسگزارشان هستم.
۱۲ سال پیش برای «کافه ترانزیت» موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن شدید. این سیمرغ چقدر در ادامه مسیرتان تحول ایجاد کرد؟
ما در جایی زندگی نمیکنیم که اینگونه اتفاقها خیلی آینده هنری و کاری آدمها را تحتالشعاع قرار بدهد. برای من این باارزش است که فیلم موردتوجه قرار گرفت و من هم به عنوان یکی از بازیگران آن مورد تشویق و تائید قرار گرفتم.
خودتان ریحان را چطور تعریف کردید؟
ریحان زنی معمولی و خانهدار بود که با حداقل توانایی و امکاناتش به عنوان یک زن سنتی (و زنانگی از جنس خانهداری و آشپزی) میخواست استقلالش را در جامعه حفظ کند. در کل این فیلم، کارگردانی و فیلمنامه قوی داشت. شخصیتهایش بشدت باورپذیر بودند و این پیام را بخوبی منتقل کرد که هر فردی با هر توانایی، میتواند در این جامعه روی پای خودش بایستد.
«حوض نقاشی» هم فیلمی در حمایت از بنیان خانواده است. فیلمی تلخ از آدمهای فراموش شده این جامعه! شما برای این فیلم هم دیپلم افتخار در جشن انجمن منتقدان را گرفتید.
در آن فیلم وقتی پسربچه (که پدر و مادری ناتوان دارد) خانهاش را ترک میکند با این ذهنیت به خانه ناظمش میرود که فکر میکند میتواند به او تکیه کند، اما به مادر خودش نه و وقتی ناظم به منزل شاگردش میرود، از نزدیک با کودکی و سادگی آن خانواده که همه ما آن را گم کردیم، روبهرو میشود. او سادگی را میبیند و در بازگشت دوباره به خانهاش سعی میکند همسر تحصیلکردهاش را که بیکار شده، درک کند. متاسفانه ما خیلی چیزها را در جامعه امروزی گم کردهایم که در این فیلم به آن اشاره شده است.
شما بازیگر کمکاری هستید که فیلمهایتان از لحاظ موضوع، مضمون، نوع کارگردانی و… وجه شباهت چندانی با هم ندارند و بعضا ۱۸۰ درجه با هم متفاوتند. حتی بعضی از فیلمهایتان مثل «آدم» یا «خوابهای دنبالهدار» فروش خوبی هم در گیشه نداشتند. چرا آنقدر کم کار هستید؟
من بیشتر به فیلمنامه و مسالهای که در آن طرح میشود، نگاه میکنم. اینکه چقدر جامعه و مسائلی که درگیر آنیم یا آنچه بیتوجه از کنارش میگذریم، در فیلمنامه طرح شده و با چه کیفیتی.
در این میان تئاتر چه نقشی دارد؟ به نظرتان فرصتهایی که در سینما در دسترستان نبود، روی صحنه راحتتر نصیبتان میشود؟
من کار خوب و استاندارد را در هر مدیومی انجام میدهم. فرقی نمیکند در سینما، تلویزیون یا تئاتر باشد. الان بعد از آخرین اجرای صحنهای که سه سال پیش بود، کار «نگاهمان میکنند» به کارگردانی محمدرضا اصلی را در عمارت مسعودیه دارم که خوشبختانه بازخورد خوبی هم داشته است.
باران کوثری برای بازی در «کوچه بینام» برنده سیمرغ بهترین بازیگر زن جشنواره فجر سال ۹۳ شد. خاطرم هست زمانیکه باران برای گرفتن جایزهاش روی سن آمد از شما هم که نقش مادرش را در این فیلم داشتید، تشکر کرد.
باران نقشاش را خیلی خوب و درست بازی کرد و وقتی جایزه را گرفت واقعا خوشحال شدم. نقش من و باران هر کدام ویژگیای داشت که میتوانست غلو شده و کلیشهای اجرا شود. باران در این نقش ادا در نیاورد و نقشاش را باورپذیر، ظریف و زیبا اجرا کرد. خوشحالم که بازیاش مورد توجه داوران قرار گرفت.
چرا هیچوقت نقش منفی بازی نمیکنید؟
(میخندد) آنقدر که من خوبم! حالا جدای از شوخی اتفاقا دوست دارم نقش منفی بازی کنم، منتها نقش منفی تا الان به من پیشنهاد نشده است.
در مورد سینمای امروز ایران چه نظری دارید؟
خوشبختانه سینمای ایران با جوایز بینالمللی که کسب کرده، ثابت کرده اعتبار و توانایی بالایی دارد. قطعا اگر از این سینما حمایتهای بیشتری شود به درجات بالاتری خواهد رسید که افتخارش شامل حال همه میشود.
تمام نقشهایم را دوست دارم
تمام نقشهایم را به یک اندازه دوست دارم. چون هر نقشی را که بازی کردم سعی داشتم درک کنم و با آن زندگی کردم. با وجود تمام اتفاقاتی که طبیعتا برای درآمدن یک نقش میافتد، به تمام نقشها و فیلمهایی که بازی کردم احترام میگذارم. چون اولا انتخاب خودم بودند و دوم حرفی را که میخواستند بزنند، زدند.
بهترین خاطرهای که از ایام عید و نوروز دارید به چه زمانی برمیگردد؟
بگذارید بدترین خاطرهام را برایتان تعریف کنم که مربوط به دوران بچگی است. من همیشه در روز سیزده به در مشغول نوشتن تکالیف نوروزى مدرسه بودم چون همیشه دقیقه نود کارهایم را انجام میدادم. در روز سیزده به در گریه میکردم و مشق مینوشتم و انگشتهایم درد میگرفت و ورم میکرد. آن هم به این دلیل بود که در زمان ما معلمهای خوش انصاف به ما مشق عید مىدادند! اما الان، روز سیزده فروردین را بسیار دوست دارم به شرط اینکه یک برنامه گردشی و پیکنیک بچینیم و با دوستان و خانواده به بیرون برویم خدا را شکر از کابوس مشق عید هم خبرى نیست!
پس شما به رسم و رسوم ایام نوروز بسیار پایبند هستید؟
کلاً به رسم و رسوم ایرانی پایبند هستم. چهارشنبهسوری برایم بسیار شیرین است و حتماً باید از روی آتش بپرم، تا حالا نشده نپریده باشم. سعی میکنم دور هم باشیم و این آیین را به شادی برپا کنیم همینطور شب یلدا و شب تحویل سال نو. آیینها ما را به هم نزدیک میکند، چرا که آدمها یک سنت زیبا و یک خوشگذرانی و شادى را با هم شریک مىشوند. شادی آدمها را به هم نزدیک میکند اینکه همه به دنبال یک جشن و مراسم و خوشی آیینی باشند زیباست، چرا که در پشت هر کدام از این مراسم یک فکر زیبا وجود دارد.
یکی از مراسمی که در چهارشنبهسوری وجود داشت و الان سالهاست که دیگر برگزار نمیشود مراسم قاشق زنی بود، شما قاشق زنی کردید؟
بله هم خودم و هم فرزندانم این کار را زمانی که بچه بودیم، انجام دادیم. ولی الان سالهاست که دیگر این کار را انجام ندادهام، اما اعتراف میکنم که کار بسیار شاد و بامزهای است.
فرزندانتان هم به این مراسم و آیینها پایبند هستند؟
بله به شدت، حتى پسر بزرگم که در خارج از ایران زندگی میکند هم به این مراسم بسیار پایبند است و حتماً تمام این رسوم را به جا میآورد. برادر و خواهرم نیز با اینکه همسر یکی از آنها ایرانى نیست و فرزندانشان در ایران به دنیا نیامده و زندگى نکردهاند، اما به این مراسم باشکوه اعتقاد دارند و هر سال دو جشن سال نو میگیرند هم کریسمس و هم نوروز؛ همانطور که گفتم جشنها ما را به هم نزدیک میکند.
دعای تحویل سال شما چیست؟
همیشه در لحظه تحویل سال دعا میکنم که هرچه خیر است اتفاق بیفتد. چرا که ما هیچوقت نمیدانیم خیرمان چیست. یعنی ممکن است اتفاق بدی بیفتد اما در آن خیری باشد و یا بالعکس. آرزو میکنم هر آنچه خیر است برای خودم، فرزندانم، خانوادهام، دوستانم و برای مردم کشورم و مردم دنیا اتفاق بیفتد و هرچه که خیر است برای همه رقم بخورد.
اولین عیدی را شما بیشتر به دیگران میدهید یا میگیرید؟
اولین عیدی را به پسرم میدهم و عیدی پسر دیگرم را هم کنار میگذارم تا هر وقت دیدمش به او بدهم. با دوستان هم که بده بستان عیدى برقرار است.
بهترین عیدی که در دوران کودکی گرفتید چه بود؟
مرحوم پدرم در زمان کودکی از همه اسکناسهایی که موجود بود در رنگها و اندازههای مختلف برای همه ما کنار میگذاشتند و پس از تحویل سال به ما میدادند و این خیلی شیرین و لذتبخش بود.
برنامه شما برای سال آینده به چه شکل است؟
فعلاً هیچ برنامهای ندارم و میخواهم بروم درون آن تا ببینم چه اتفاقی میافتد. چرا که کار ما بازیگران به گونهای است که باید فیلمنامه و نمایشنامه براى بازى پیشنهاد شود. ضمن اینکه متأسفانه خیلی آدم با پشتکاری نیستم که خودم طرحی یا کارى رو شروع کنم و جلو ببرم.
و کلام آخر؟
امیدوارم سال خوبی پیش روی همه باشد، سال صلح، دوستی، آشتی و سال به دور انداختن کینهها باشد. سال برطرف شدن مشکلات اقتصادی و به وجود آمدن آزادیهای اجتماعی و سیاسی در کشور. امیدوارم منطقه از شر اینهمه جنگ و خشونت پاک شود. ضمن اینکه امیدوارم سال خوبی برای محیط زیست و حیوانات نیز باشد و فرهنگ حفاظت از این موجودات در مردم بیشتر ایجاد شود. تلویزیون و رسانههاى جمعى و آموزشوپرورش در این فرهنگسازی نقش مهمی دارند. چرا که حیوانات نیز بخشی از هستی خداوند هستند و ما وظیفه داریم از آنها مراقبت و حمایت کنیم. همینطور به خود و کودکانمان یادآوری کنیم وظیفه ما مراقبت و محافظت از خانهمان کره زمین است و هر کارى براى پاکیزه نگاه داشتنش انجام دهیم. سال نو بر همه مبارک!
نظرات کاربران
۰