بیوگرافی و زندگینامه اش
کمند امیرسلیمانی بازیگر زن سینما و تلویزیون متولد 16 خرداد ماه 1352 در تهران می باشد و 44 سال سن دارد.
تحصیلات :امیرسلیمانی دارای مدرک لیسانس بازیگری و کارگردانی تاتر از دانشگاه آزاد می باشد.
وی فعالیت هنری و بازیگری خود را از سال 1362 با بازی در مجموعه پای صحبت های بابا علی آغاز نمود.
او توانست در سال 74 با سریال پدر سالار به خوبی شناخته شود.
ازدواج و همسرش
کمند امیرسلیمانی چندین سال است که ازدواج کرده است و متاهل است . همسر او ورقا عامری نام دارد و این زوج دارای یک فرزند پسر به نام ایلیا هستند.
عکس کمند امیرسلیمانی همسر و پسرشان
عکسی از همسر وی با پسرش
پدر , برادر و حانواده کمند امیر سلیمانی
پدر وی سعید امیرسلیمانی نیز از بازیگران قدیمی و پیشکسوت سینما می باشد و برادر او نیز سپند امیرسلیمانی است که میتوان گفت یک خانواده هنرمند هستند.
گفت و گو با کمند امیرسلیمانی
اگر بازیگر نبودید دوست داشتید چه کاره می شدید؟
به هرحال دوست داشتم کار هنری انجام بدهم و در بخش حرکت و موسیقی فعالیت می کردم.
دوست داشتید چه نقشی را بازی کنید که بازی نکردهاید؟
در کارهای خارجی همیشه از زمان کودکی دوست داشتم نقش اسکارلت در فیلم «برباد رفته» را بازی کنم و در کارهای ایرانی هم نقشهایی که خانم معتمدآریا بازی کردهاند همیشه مورد علاقه من بوده است.
آیا بوده بعد از سالها از نحوه بازیتان خجالت بکشید؟
پیش آمده که نقشی را دوست نداشته باشم اما آنقدر بد نبوده که خجالت بکشم ولی ته دلم خودم از آن نقش راضی نبودم.
در بازیگری الگوی خاصی داشتید؟
من از کودکی زیاد به الگوبرداری اعتقاد نداشتم چون میدیدم بازیگران موفق کسانی هستند که شیوه و مدل خودشان را دارند اما خیلی از بازیگران بوده اند که همیشه دوست داشتم بدانم سر صحنه چه کاری انجام میدهند که اینقدر خوب بازی میکنند و وقتی با این بازیگران همبازی شدهام سعی کردم نکات خوب و مثبتی از آنها یاد بگیرم.
در چند سال اخیر خیلی در مورد دستمزد بازیگران صحبت میشود اما آیا واقعا به نظر شما دستمزد بازیگران منصفانه است و یا اینکه آیا پول بازیگران از پارو بالا میرود؟
به هرحال ما تعداد خیلی کمی بازیگر داریم که در شرایط خاصی بنا به شرایط کاری دستمزدهای بالا گرفتهاند که به نظر من حقشان بوده است چرا که وقتی حضور بازیگری در یک فیلم باعث میشود یک میلیارد تومان فروش کند باید حق خودش را بگیرد. اما اصولا اگر بازیگران 12 ماه سال سر کار باشند میتوان ادعا کرد که درآمد خوبی دارند و یا پولشان از پارو بالا میرود اما وقتی من در سال یک یا دو فیلم کار میکنم اگر مبلغ آن تقسیم شود متوجه میشویم که اصلا پول زیادی نیست.
البته من خودم به عنوان یک بازیگر همراه با پدر و برادرم هیچکدام خانه نداریم، بنابراین پول ما از پارو بالا نمیرود.
برخی عنوان میکنند که امروزه «مانکنهای خوشچهره» جای بازیگران واقعی را گرفتهاند نظر شما در این خصوص چیست؟
چهره یکی از فاکتورهای حضور در بخش تصویری است اما به تنهایی کافی نیست و متاسفانه در دهه گذشته شاهد بودهایم که یکسری افراد تنها به دلیل چهره خوب در سینما کار کردهاند. من در دهه 70 درس بازیگری را خواندم و آن زمان خیلی مهم بود کسی که میخواهد وارد عرصه بازیگری شود همه فاکتورهای لازم نظیر استعداد،تحصیلات و چهره مناسب را داشته باشد اما به مرور تحصیلات و استعداد از این موضوع حذف شد.
ما بازیگرانی داریم که امروز چهرههای خیلی مطرحی هستند و سالها تئاتر کار میکردند و حتی برایشان تئاتر اینقدر قداست داشت که حاضر نبودند در تلویزیون بازی کنند، یعنی بخشهای بازیگری اینقدر تفکیک شده و قابل احترام بود.
تعریف فیلمفارسی از نظر شما چیست؟
عموما در یک دورهای که اصطلاح فیلمفارسی مد شد یک خط کلی در فیلمهای ما وجود داشت که یک دختر و پسر جوان از دو طبقه اجتماعی متفاوت عاشق هم میشوند و در راه رسیدن به یکدیگر باید سختی بکشند و از ساز و آواز استفاده بشود و در نهایت یک دوست فداکاری هم همیشه وجود داشت که باید تلف میشد تا آن دو نفر به هم برسند. فیلمهایی که با این سبک ساخته میشدند به فیلمفارسی معروف شدند. البته در سالهای اخیر هم یک دورهای این موج در سینمای ما افتاد و به شکل مدرن این فیلمفارسیها بازسازی شدند.
چرا اغلب مراسم تشییع هنرمندان پیشکسوت خلوت است؟
البته بخشی از شلوغ بودن یا نبودن مراسم تشییع هنرمندان به خود مردم باز میگردد. و مثلا سعدی افشار که همین اخیرا فوت کرد اگر از 100 جوان اسم او را بپرسید شاید 10 نفر هم او را نشناسند و بخشی از این شاید کوتاهی رسانهها و سینماگران در معرفی این افراد بوده است. اما یک نسل بعد از این افراد بیشتر توسط مردم شناخته شدهاند. البته خیلی از مواقع در چنین مراسمهایی شان و جایگاه آن هنرمند رعایت نمیشود و یکی از دلایلی که خودم به شخصه در مراسم تشییع شرکت نمیکنم به دلیل ازدحام و ناهماهنگی است که ایجاد میشود.
چرا خانه همه بازیگران در شمال شهر است در صورتی که عمده علاقمندان به سینما در جنوب شهر هستند؟
یک دلیل آن این است که هرچه به سمت شمال شهر حرکت میکنید از حجم ترافیک و شلوغی کاسته میشود و از سوی دیگر در مناطق جنوب شهر لطف و محبت مردم به هنرمندان بسیار بیشتر است و همین موضوع باعث میشود تا در برخی موارد بازیگر نتواند زندگی عادی خودش را انجام دهد و به همین دلیل بسیاری از بازیگران ترجیح میدهند در مناطق خلوتتر زندگی کنند.
چرا زندگی شخصی تعداد قابل توجهی از بازیگران دچار مشکل میشود؟
به دلیل اینکه نوع کار ما یک کار استاندارد و مشخص نیست. من به عنوان یک بازیگر باید تمام ساعات روز و اوقات سالم را کار کنم و در زندگی شخصی هم باید یک همسر خوب، مادر خوب و خانه دار خوب باشم و یک وقتهایی برقراری تعادل بین همه اینها برای اینکه آدم بتواند در آرام زندگی کند واقعا سخت است. اینکه آدم بتواند تصمیم بگیرد به کدامیک از اینها بیشتر برسد و یا به همه آنها برسد. به همین دلیل چون زندگی یک بازیگر حالت عادی ندارد، خیلی وقتها در ابتدای راه دو طرف فکر میکنند میتوانند با چنین شرایطی کنار بیایند اما وقتی وارد زندگی مشترک میشوند،سختیهای زندگی هنری شخص میشود.
البته من به عنوان یک بازیگر پیشنهاد میکنم که رسانهها یک تحقیقی انجام دهند که از 100 درصد آمار طلاق چند درصد مربوط به بازیگران است. اگر 30 یا 40 درصد بود که خیلی بالا است اما اگر قشر هنرمند 5 درصد از آمار طلاق در جامعه را به خود اختصاص داد واقعا زیاد نیست. البته فروپاشی یک خانواده اصلا ارتباطی به شغل ندارد اما چون بازیگران بیشتر در چشم هستند مردم فکر میکنند آمار طلاق در آنها بیشتر است.
برخی معتقدند اگر از سینما ابتذال و خشونت را بگیریم دیگر چیزی از آن باقی نمیماند. نظر شما در این زمینه چیست؟
این موضوعی است که باید به آن فکر کنم که اصلا واقعا اینگونه هست یا نه. اما به هرحال شاید فاکتورهایی باشند که برای جذابیت در سینما از آنها استفاده میکنند.
در سالهای اخیر فیلمهایی ساخته شدهاند که نمیتوانیم با فرزندمان به دیدن آنها بریم. نظر شما در این مورد چیست؟
به نظر من این قضیه اصلا موضوع اشکال داری نیست.اما در همه جای دنیا برای فیلمها درجه بندی سنی دارند. بخش عجیب اما این است که ما بخش کودک و نوجوان نداریم و اگر ما هم بخش کودک و نوجوان داشتیم دیگر مخاطبان دچار این مشکل نمیشدند و اصلا لزومی ندارد بچه 10- 12 ساله یک فیلم سیاسی یا انتقادی اجتماعی را ببیند.
چرا هنرپیشههای هالیوود همه جا مثل سومالی در سیاستهای خارجی شرکت دارند ولی هنرپیشه های ما نیستند؟
برای اینکه ارتباطات جهانی ما مثل آنها قوی نیست و این مشکل به سینماگران ما مربوط نمیشود.
چقدر از اجناسی که مصرف میکنید ایرانی است؟
در برخی از اجناس به خصوص موارد خوراکی یا هر چیز دیگری که کیفیت آن از کالای خارجی بهتر باشد، حتما سعی میکنم از کالای ایرانی استفاده کنم.
اگر یک میلیارد پول داشتید با آن چه میکردید؟
کار خاصی نمیکردم. در شرایط امروز اقتصادی یک میلیارد تومان واقعا پول زیادی نیست و شما می توانید یک خانه معمولی بخرید. و به نظرم شما باید بگوئید اگر ده میلیارد داشتی چکار میکردی. چرا که اگر بخواهید یک خانه 100 متری به بالا در یکی از محلههای شمالی تهران بخرید شاید یک مبلغی هم باید به این پول اضافه کنید!. و مردم شاید این سوال را باید ده سال قبل میپرسیدند.
بنابراین واقعا نمیدانم با یک میلیارد چه کاری میتوانم انجام دهم.
آخرین کتابی که خواندید چه بوده است؟
کتاب «راز عشق» یک یکسری از خاطرات پروفسور حسابی بود.
بزرگترین آرزوی شما چیست؟
بزرگترین آرزوی من سلامتی جسم و روح است چرا که فکر می کنم اگر کسی سلامتی جسمی و روحی داشته باشد به همه آرزوهایش میرسد.
بهترین فیلمی که دیدهاید را بگوئید؟
خیلی فیلمهای زیادی است که نمیتوانم تک تک نام ببرم.
بدترین فیلمی را که دیدهاید بگوئید؟
خیلی دوست ندارم نام ببرم.
در تمام سالهایی که مشغول کار هنری هستید آیا احساس کردید که جایی به شعورتان توهین شده است؟
بله در خیلی از جاها این احساس وجود داشته است. همین که ما به یک قراردادی احترام میگذاریم و به تعهد کاری خود پایبند هستیم اما تهیهکننده پول ما را نمیدهد و یا سر وقت پرداخت نمیکند، توهین به شعور ما است.
اینستاگرام کمند امیرسلیمانی : instagram/Kamandamirsoleymani
بهترین حسودی که تا به حال انجام دادهاید چیست؟
اگر کسی را خیلی دوست داشته باشم و در کنار من نباشد به کسانی که در آن لحظه پیش او هستند حسودی میکنم. اما حسودی به معنای واقعی کلمه و معنی بد آن نکردهام.
فیلم های سینمایی کمند امیرسلیمانی
مظفرنامه (۱۳۸۶)
شبانه (۱۳۸۳)
شیدا (۱۳۷۷)
قرمز (۱۳۷۷)
مهریه بیبی (۱۳۷۳)
راز خنجر (۱۳۷۱)
چون ابر در بهاران (۱۳۶۹)
در آرزوی ازدواج (۱۳۶۹)
دخترک کنار مرداب (۱۳۶۸)
ترنج (۱۳۶۵)
با من از فردا بگو ۱۳۶۶
سفر عشق ۱۳۶۷
پاییز بلند ۱۳۷۲
قاعده بازی ۱۳۷۵
اگر تو نبودی ۱۳۸۵
شاید دوست شایددشمن ۱۳۸۷
شمارههای انتظار ۱۳۹۰
بابای من خوانندس ۱۳۹۰
دروازهٔ روی هشت ۱۳۹۱
جایزه برای بازنده ها۱۳۹۱
رستم و سهراب ۱۳۹۲
جایزهای برای قدرت ۱۳۹۳
سریال های کمند امیرسلیمانی
پای صحبتهای باباعلی (۱۳۶۲)
مخمصه (۱۳۶۳–۱۳۶۲)
سوادآموزی (۱۳۶۳)
عقیق (۱۳۶۸)
آمیز قلمدون (۱۳۷۳)
همسران (۱۳۷۳)
پدرسالار (۱۳۷۴)
عیاران (۱۳۷۴)
دردسر بزرگ (۱۳۷۵)
بگذار آفتاب برآید (۱۳۷۸–۱۳۷۷)
همسایهها (۱۳۷۹)
فرمان (۱۳۸۱)
داوطلب (۱۳۸۲)
رسم شیدای (۱۳۸۳)
مشق عشق (۱۳۸۳)
پنجره (۱۳۸۵)
بی مقدمه (۱۳۸۵)
ساعت شنی (۱۳۸۵)
ماه عسل (۱۳۸۷)
دفتر خانه شماره۱۳ (۱۳۸۸)
تبریز در مه (۱۳۸۹)
ملکوت (۱۳۸۹)
هوش سیاه (۱۳۸۹)
توطئه فامیلی (۱۳۹۰)
معمای شاه (۱۳۹۰)
یک لحظه دیرتر (۱۳۹۱)
دزد و پلیس (۱۳۹۱)
ویلای من (۱۳۹۲–۱۳۹۱)
هوش سیاه ۲ (۱۳۹۲)
بی قرار (۱۳۹۲)
شوخی کردم…! (۱۳۹۳–۱۳۹۲)
فاخته (۱۳۹۳)
مثل من مثل تو (۱۳۹۳)
پریا (۱۳۹۵)
در جستجوی آرامش (1396)
نوار زرد (1396)
بازیگران تنوع پسند هستند و به همین خاطر زیاد ازدواج میکنند و طلاق میگیرند