پژمان جمشیدی بازیگر و پیشکسوت فوتبال، متولد 10 شهریور سال 1356 است. او اکنون 41 سال سن و 1.80 قد دارد.
وی در تیم ملی بازی کرده و تک گل تیم ملی خود را به گرجستان زده و در تیم های پاس همدان، سایپا و پرسپولیس توپ زده است.
تحصیلات : او دانشجوی لیسانس رشته عمران با 110 واحد بود که انصراف داد، در کنار خود برادر بزرگتری به نام هومن متولد 53 و خواهری کوچک تر به نام مامک متولد سال 61 دارد.
همسر و ازدواج
پژمان جمشیدی هنوز ازدواج نکرده و مجرد است، چرا که برای ازدواج سختگیر است، او معتقد است با کسی که قرار است زیر یه سقف زندگی کنم باید با من شباهت داشته باشه و با هم تفاهم داشته باشیم.
اینستاگرام پژمان جمشیدی : instagram/PejmanJamshidi
ماجرای آغاز فوتبال حرفه ای
او وقتی اول راهنمایی بود و در زمانی که مدرسه فوتبال وجود نداشت، او از طریق معلم ورزش خود که گفته بود یک پوشه و عکس و برگه کپی شناسنامه و 150 تا تک تومانی بیاورید که به تیم آموزشگاهی برید، او این کار را انجام داد و فوتبال حرفه ای از این پس آغاز شد. او تکنیک های زیادی را از مدرسه یاد گرفت، از تیم آموزشگاهی به تیم باشگاهی رفت و در تیم نوجوانان دارایی تهران عضو شد و بعد از ان در سال 1374 به تیم ملی نوجوانان راه پیدا کرد.
ماجرای بازیگر شدن
پژمان جمشیدی در سال 1390 فوتبال را رها کرد، او در سال 1381 با خانم بهاره رهنما در مراسمی آشنا شد و علاقه زیادی به دیدن پیمان قاسم خانی همسر سابقش داشته است، یک شب خانم بهاره رهنما او را برای شام دعوت کرد، به این ترتیب پژمان و پیمان باهم دوست شدند و با هم به فوتبال میرفتند و فوتبال تماشا میکردند.طبق گفته جمشیدی، او زمان بازی خود وقتی به سوپرمارکت میرفت فروشنده خودش ترتیب همه کار هارو میداد اما بعد از اتمام فوتبالش دیگه سوپرمارکت برایش اهمیتی نداشت.
طبق این ماجرا ها پیمان قاسم خانی از او خواست چند خط نوشته راجب این چیزا بنویسد که نهایت موجب شکل گیری سریال پژمان شد.
فیلم های پژمان جمشیدی
(سریال های تلویزیونی)
ساختمان پزشکان – 1390
پژمان – 1392
سال های ابری – 1393
دیوار به دیوار – 1396
نفس – 1396
(سینما)
لابیرنت (1397)
سوء تفاهم (فیلم) (1396)
تگزاس (1396)
لونه زنبور (1396)
من دیوانه نیستم (1395)
آذر (1395)
خوب، بد، جلف (1395)
50 کیلو آلبالو (1394)
آتش بس 2 (1393)
(تله فیلم)
شرف خانواده فاضل (پوریا جاوید پور – 1392)
(تئاتر)
بادی که تو را خشک کرد مرا برد (علی نرگس نژاد _ آذر و دی _ 1392)
آرسنیک و تور کهنه (حسین پارسایی _ مرداد و شهریور _ 1393)
آرامسایش (محمد حاتمی _ مهر و آبان _ 1393)
وقتی ما برگردیم دو پای آویزان باقی مانده است (ابراهیم پشت کوهی _ آبان و آذر _ 1393)
گنجفه (نوشین تبریزی _ بهمن _ 1393)
پلیس (شایان افکاری _ فروردین و اردیبهشت _ 1394)
پپرونی برای دیکتاتور (خسرو احمدی _ مرداد و شهریور _ 1394)
بی نوایان (سروش طاهری _ فروردین و اردیبهشت _ 1395)
نمایش خوانی «الد سیبروک» (مرتضی برزگر زاده گان _ 1395)
یادم تو را فراموش(ژاله صامتی _ تیر و مرداد _ 1395)
دو باره اون آهنگ رو بزن سَم (داود بنی اردلان _ تیر و مرداد _ 1395)
حکومت نظامی (تینو صالحی _ مهر و آبان _ 1395)
پوست انداختن (آرش سنجابی _ آبان و آذر _ 1395)
پپرونی برای دیکتاتور (علی احمدی _ فروردین و اردیبهشت _ 1396)
آنسوی آینه (علی سرابی _ دی و بهمن _1396)
گفتگو کوتاه با پژمان جمشیدی
برای خیلی از زن ها غیر قابل درک است چرا مردها اینقدر عاشق فوتبال هستند؟
فکر می کنم کلا هیجان انگیزترین کار برای زنان آن گپ ها و حرف های بین خودشان است ولی برای مردها هر چیزی که هیجان داشته باشد، جذاب است. فوتبال یکی از هیجان انگیزترین پدیده های دنیاست البته مهم ترین گره کار همان است که گفتم؛مردها خیلی فوتبال دوست دارند زن ها از خودشان دافعه نشان می دهند.
کمی از فضای خانوادگی تان برای ما می گویید؟ پدر و مادرتان چه می کنند؟
پدر و مادرم هر دو فرهنگی بازنشسته هستند. مادرم معلم اول دبستان بود و پدر دبیر زمین شناسی و زیست شناسی بود. او لیسانس تربیت بدنی دارد و فوق لیسانس زمین شناسی. پدر پیش از انقلاب سال ها رئیس هیات کشتی کرج بود. بعد از انقلاب رئیس هیات کوه نوردی کرج شد. فکر می کنم او از بهترین کوهنوردهای تاریخ ایران است. مادرم هم زمانی والیبال بازی می کرد. نسبتا خانواده ام ورزشی بودند اما درس برای شان در اولویت بود. کار من هم وقتی سخت شد که برادرم سال 70 مهندسی دانشگاه شریف قبول شد و دیگر همه از من هم انتظار داشتند که یک رشته خوب در یک دانشگاه خوب بخوانم. برای همین مجبور شدم کنار فوتبال درسم را هم ادامه بدهم. زندگی خانوادگی ما یک زندگی آرام با درآمد کارمندی بود. یک برادر بزرگ تر و یک خواهر کوچک تر دارم.
دوستی شما با پیمان قاسم خانی چطور شروع شد؟
پیمان را از سال 81 می شناسم. اول با خانم بهاره رهنما، همسر پیمان در یک مراسمی آشنا شدم. همیشه آرزو داشتم 2 نفر را در زندگی ام از نزدیک ببینم. شاید چون کم دیده می شدند. هدیه تهرانی؛ و پیمان قاسم خانی. خانم رهنما به من گفتند من می خواهم شما را یک شب دعوت کنم منزل مان تا با همسرم آشنا شوید چون همسرم پرسپولیسی است و فوتبالیست ها را خیلی دوست دارد. من هم که می دانستم ایشان همسر پیمان قاسم خانی هستند، خیلی خوشحال شدم و از خدا خواسته قبول کردم. بعد با دعوت به خانه آنها رفتم. فکر کنم یک نفر هم با من بود. اگر اشتباه نکنم برزو ارجمند با من آمد. خلاصه رفتیم و با پیمان آشنا شدم و خیلی عشق کردم. از آن موقع رفاقتم با پیمان خیلی ماندگار شد. پیمان هم خیلی اهل فوتبال است و فوتبالیست ها را هم دوست دارد. خودش و برادرش، مهراب هر دو پرسپولیسی هستند. آقای چگینی، تهیه کننده، استقلالی است. سروش صحت هم سپاهانی است.
نظرات کاربران
۰