منوچهر هادی بازیگر و کارگردان ایرانی وی متولد سال 1351 در تهران می باشد.
منوچهر هادی اولین فیلم خود را در سال 1385 کارگردانی کرد. اولین فیلم منوچهر هادی تلاطم است.
وی به تازگی نیز سریال پربازیگر عاشقانه را کارگردانی کرده است که با استقبال خوبی مواجه شده است.
ازدواج و همسرش
منوجهر هادی با یکتا ناصر که از بازیگران زن سینما و تلویزیون می باشد ازدواج کرده است که حاصل این ازدواج نیز یک فرزند دختر به نام سوفیا می باشد.
منوچهر هادی و همسرش
منوچهر هادی و یکتا ناصر و دخترشان سوفیا
گفت و گو با منوچهر هادی در خصوص سریال عاشقانه
پارسال که سریال «شهرزاد» از شبکه نمایش خانگی پخش شد، خیلی ها را به آینده این شبکه امیدوار کرد و باعث شد هر سریالی در این جا توزیع می شود، با آن قیاس کنند، شما فکر می کنید «عاشقانه» اثری است که در این مقایسه موفق بیرون بیاید؟
ما قطعا سریالی می سازیم که از این به بعد هر اثری در شبکه نمایش خانگی ساخته شد با «عاشقانه» مقایسه شود.
جدا؟ تا این حد به نتیجه آن امیدوارید؟
بله، من حس می کنم خیلی هم تا به این جا موفق بودیم، البته فقط بخش کارگردانی کار را نمی گیوم. اگر به امید خدا همه چیز به خوبی سپری شود و فیلمبرداری و مراحل فنی تمام شود و در زمینه اجرا از جایی به ما فشاری وارد نشود، همه عوامل تلاش کردند اتفاق ویژه ای رخ دهد.
قطعا همه ما «شهرزاد» را دوست داریم و می خواهیم بیشتر از این سریال کارمان دیده شود و یک موفقیت دیگر حتی بهتر از «شهرزاد» برای شبکه نمایش خانگی اتفاق بیفتد.
پس پیش بینی خودتان این است که کارتان می گیرد؟
قطعا «عاشقانه» خیلی موفق است، البته خودم دوست ندارم که با «شهرزاد» مقایسه شود، چون حال و هوا و رنگ و لعاب سریال ما خیلی فرق دارد. «عاشقانه» یک اثر امروزی است و قصه روز دارد ولی «شهرزاد» یک قصه نوستالژیک است، در دل تاریخ معاصرمان. تاریخی که خیلی ها از آن دوران شنیده اند ولی در نهایت هر کدام اگر موفق باشد هم برای حال دست اندرکاران پروژه ها خوب است و هم برای خود مردم که یک کار خوب می بیینند.
یکی از حربه های فیلمتان برای جذب مخاطب استفاده از یک تیم بازیگری پر و پیمان است؟ چنین انتخاب هایی مسلما در وهله اول بیننده را به سمت کارتان جذب می کند اما می تواند مخاطب را پای کار نگه دارد؟
وقتی شما تیمی با این قدرت می چینید، دو تا اتفاق می افتد؛ این ماجرا هم خوب است، هم خطراتی دارد. اگر شما با این تیم کاری بسازید که با استقبال مواجه نشود، بیشتر از همه شکست به سرمایه گذار و کارگردانی وارد شده که نتوانسته اند از عهده کار بربیایند ولی اگر برعکس این اتفاق بیفتد و مردم از کار استقبال کنند، باز سهم زیادی را بازیگران می برند و خیلی ها معتقدند که بازیگران در این کار درخشیده اند که کار گرفته.
ولی به نظرم همه مثل زنجیر به هم پیوسته اند. مسلما کسی که این همه بازیگر برای کارش می آورد باید تهیه کننده و کارگردانی در کارش حضور داشته باشند که آن ها هم اعتبار لازم را داشته باشند. این طور نیست که هر کسی یک مقدار پول داشته باشد و بتواند هر بازیگری را بخواهد، نه این بازیگرها برای هر کاری یا کارگردانی نمی توانند خوب بازی کنند.
یعنی اگر این پروژه جواب بدهد، به دلیل کارگردانی خوب شما روی کار این بازیگران بوده؟
نه، واقعا نمی خواهم سهم خودم را زیاد کنم و بگویم همه به خاطر من آمده اند و به این دلیل کار خوب شده، قطعا قصه تاثیر داشته، پول این پروژه برای جذب بازیگر تاثیر داشته، کارگردانی من و اعتبار آقای گلستانه هم بوده. حالا آخر این ماجرا اگر اتفاق خوبی باشد، همه ما برنده ایم، البته باز هم بیشتر بازیگرها به چشم می آیند، چون تماشاگر بیشتر بازیگر را در قاب تلویزبون می بیند مخصوصا در شبکه نمایش خانگی که بازیگر ویترین کار است.
اما قبلا در شبکه نمایش خانگی سریال هایی مثل «عشق تعطیل نیست» و فصل سوم «قلب یخی» توزیع شده که در زمینه بازیگری خیلی پر و پیمان بودند و هر کسی را که دلشان خواست، آوردند ولی در نهایت شکست خوردند.
اساسا اسم بازیگر تعیین کننده نیست. بازیگر خوب باید در کنار یک قصه جذاب، کارگردانی و شخصیت پردازی درست، طراحی صحنه و لباس صحیح و مواردی این چنینی بدرخشد. هیچ وقت بازیگر، کارگردان و فیلمنامه به تنهایی نمی توانند صددرصد تعیین کننده باشند. هر کدام به اندازه خودشان سهم دارند و اگر همه عوامل در کنار هم قرار بگیرند و توسط کارگردان به درستی رهبری شوند، قطعا کل کار نتیجه خواهدگرفت. این که نویسنده و کارگردان آن قدر هوشمند باشند و بتوانند تشخیص بدهند ذائقه مخاطب سال 96 چیست و چه چیزی احتیاج دارد و به آن موضوعات بپردازند هم بی تاثیر نیست.
همه این ها مهم است و اگر رعایت نشود، شما اگر بازیگر از ترکیه یا حتی هالیوود هم بیاورید نهایتا دو سه قسمت به خاطر بازیگر مخاطب پای کار می نشیند، اگر نتوانید مخاطب را نگه دارید از طرف دیگر مخاطب سرریز می شود و سریال بینندگانش را از دست می دهد.
البته کارهایی هم بودند که قصه خوبی داشتند ولی سوپراستاری در آن ها حضور نداشته و با این وجود مخاطب با آن ها ارتباط برقرار کرده.
بله، اما حداقل با بازیگر خوب اتفاقات بهتری برای یک اثر می افتد. مثلا مگر اصغر فرهادی نویسنده خوبی نیست؟ کارش را بلد نیست؟ پس چرا بازیگر حرفه ای می اورد؟ بالاخره او هم باهوش است و می داند با وجود قصه خوبی که دارد، بازیگر هم برای ویترین کار مهم است. حالا این بازیگر چهره و استار هم باشد که چه بهتر.
اینستاگرام منوچهر هادی : instagram /Manouchehrhadii
به نظر من هم اگر قصه خوب باشد، کارگردانی و بازیگران خوب نباشد، مردم کار را می بینند ولی قطعا مخاطبانش کمتر از کاری است که متن خوبی داشته باشد و بازیگرش هم استار باشد.
یک مقدار هم راجع به قسمت اول صحبت کنیم، مثلا در یکی از سکانس های مهم شخصیت هومن سیدی قرار است در یک مسابقه غیرقانونی ماشین که شبانه برگزار می شود حضور داشته باشد، خیلی ها منتظر یک سکانس هیجانی بودند ولی چیزی از مسابقه ندیدیم و در آخر فقط فهمیدیم سیدی برنده نشده. نمی شد چند صحنه جذاب از مسابقه را هم نشان داد؟
چرا می شد اما قصه ما قصه روابط است و کارمان اکشن و اتفاق محور نیست. خودمان نخواستیم به این ماجرا ورود کنیم و مخاطب را به این طریق سرگرم کنیم. واقعا کاری ندارد چند سکانس ماشین بازی در کار بگذاریم، ولی داستان ما اساسا یک چیز دیگر است و هرچه جلوتر برویم شما به خوبی متوجه این موضوع می شوید.
من می خواستم نشان دهم که یکی از دغدغه های شخصیت هومن سیدی شرط بندی در مسابقه های ماشین سواری است ولی مسئله قصه ما آن نیست.
ولی قبول دارید اگر بود از لحاظ بصری تاثیر خوبی روی مخاطب می گذاشت؟
بله، از لحاظ بصری خیلی چیزها جذاب است ولی باید به داستان ربط داشته باشد. می توانست در قصه ما هم چنین چیزی باشد ولی من نمی خواستم با چیزهای دیگر مخاطب را جذب کنم. در وهله اول قصه، بعد بازی های درست، ریتم صحیح کار و رنگ و لعابی که دارد باید مخاطب را به سمت کار بکشاند.
البته چند وقتی می شود که در سینما و تلویزیون با هر روشی که به ذهنشان می رسد به دنبال جذب مخاطب هستند!
بله، مثلا امسال ما یک فیلم کمدی در جشنواره دیدیم که بازیگران در در آن هر کار بانمکی را که به ذهنشان می رسید، انجام می دادند. مسابقه بوکس می رفتند، بازیگری می کردند، البته نمی خواهم اسمی از آن فیلم بیاورم. ولی سریال ما قصه روابط چند زوج و خانواده است و یک پسر مجردی که با این زوج ها در ارتباط است و به سراغ شرط بندی های غیرقانونی می رود. می شد چند شب فیلمبرداری کرد و این سکانس هایی که شما می گویید را گرفت و چند تا صحنه تصادف هم در آن قرار می دادم ولی تاثیری در پیشبرد قصه ما نداشت.
یکی دیگر از نکات جالب توجه قسمت اول این بود که همه شخصیت های اصلی اکثرا وضع مالی خوبی دارند و آدم های مرفهی هستند. در حالی که معمولا داستان های ما پرشده از آدم های خیلی پولدار یا خیلی فقیر.
بله، خواستم یک مقدار به زندگی قشر مرفه بپردازم و مسائل و دغدغه های آن ها را نشان دهم. معمولا در سریال های ما یک خانه آجری هست که یک حوض وسط حیاط دارد و داخل خانه هم پشتی و مخده گذاشته اند در حالیکه الان چنین چیزهایی اصلا وجود ندارد و شاید در هر 100 خانه یکی این طور باشد.
قطعا سرگرمی آدمی مثل هومن سیدی در این سریال شرط بندی در اتومبیلرانی است و این طور نیست که مثلا برای سرگرمی سر کوچه مسابقات گل کوچیک بازی کند یا در قهوه خانه قلیان بکشد. آن قصه ها فضای خاص خودش را دارد. منتها در سریال های شبکه نمایش خانگی مخاطب باید یک کار تر و تمیز و شیک ببیند و در این جا قصه هایی را دنبال می کند که مرتبط با این طبقه خاص اجتماعی است.
آماری از میزان فروش و استقبال از قسمت اول «عاشقانه» دارید؟
راستش آن ها را باید از پخش کننده یا آقای گلستانه بپرسید چون من آمار دقیقی ندارم.
بازخوردها و کامنت هایی که خودتان از این طرف و آن طرف گرفته اید چطور بود؟
از این نظر واقعا خیلی خوب بوده. در اینستاگرام خود من هم هست و هیچ کدام را پاک نکردم. شما ببینید حداقل نزدیک 400 کامنت برای خود من گذاشتند و اکثرا گفته اند که کار خیلی خوب بوده، تورو خدا وسط کار نخوابد و ریتم کار و با همین فرمان جلو برود.
خب این اتفاق می افتد؟
شک نکنید. اصلا قسمت یک ما خنثی ترین قسمت سریال است. نه این که بلد نباشیم شلوغش کنیم، نه اتفاق خوب بلد بودیم ولی می خواستیم کاراکترها را درست معرفی کنیم و یواش یواش وارد قصه اصلی شویم. مطمئن بایستد قسمت دو از یک بهتر است و سه از دو تای اول بهتر است.
پس تا قسمت آخر مخاطب را پای کار نگه می دارد؟
«عاشقانه» تنها سریال پانزده قسمتی است که به دست من رسیده و قسمت به قسمت جذاب تر شده است.
حالا تا به این جا چند قسمت از کار را ضبط کرده اید و چقدر از آن مانده؟
ما پنج قسمت آماده داریم و تقریبا 80-70 درصد کار را گرفته ایم. اگر اتفاق خاصی نیفتد 40 جلسه از تصویربرداری ما مانده است.
اتفاق خاص مثل چند باری که فیلمبرداری تان خوابید؟
یکی دو بار این اتفاق افتاد آن هم به این دلیل که یا بازیگران گرفتار کار بودند، یا ما برای جشنوراه مشکل داشتیم ولی به امید خدا سعی می کنیم تا آخر فروردین کار را تمام کنیم.
آیا محمدرضا گلزار طلسم شکست در سریال هایش را می شکند؟
گلزار مثل گلی بود که گفتند پرپر گشته!
محمدرضا گلزار بدون شک یکی از مهره های اصلی این سریال است و زمانی که روی بیلبوردهای «عاشقانه» به نمایندگی از دیگر بازیگران مرد این سریال عکس او قرار می گیرد، اهمیتش چند برابر می شود اما او پیش از این، حضورهای موفقی در سریال های شبکه نمایش خانگی نداشته و غالبا شکست خورده است، البته منوچهر هادی اعتقاد دارد این جا یک گلزار جدید و خاص خواهیم دید، باید ببینیم این ادعا چقدر صحت دارد.
یکی از ستاره های سریال «عاشقانه» محمدرضا گلزار است، بازیگری که قبلا نشان داده در زمینه حضور در سریال موفق نبوده است و در کارنامه اش سریال های نصفه و نیمه و ناموفقی مثل «ساخت ایران» و «عشق تعطیل نیست» دارد. می توانیم امیدوار باشیم این جا طلسم بازی او در سریال می شکند؟
شک نکنید. به نظر من این جا بهترین کار محمدرضا گلزار به لحاظ بازی و جذب مخاطب است. گلزار امسال با «خشکسالی و دروغ» و «سلام بمئی» در سینما حضور داشت و موفق هم بود، مهم است از این بازیگر در چه جایی و چطور استفاده کنیم. صرفا اگر از گلزار به خاطر اسمش در یک پروژه استفاده کنیم، جواب نمی دهد و نمی فروشد. یک سری عوامل و فاکتور باید درست کنار هم چیده و هدایت شود.
دقیقا چه فاکتورهایی؟
به نظرم در این موضوع قصه، کارگردان، سرمایه گذار، تهیه کننده و عوامل دیگر مهم است و باید همه این ها درست در کنار هم قرار بگیرند. تا به این جا در «عاشقانه» همه این عوامل درست رفتار کرده اند. از طرف دیگر مطمئن باشید به خاطر انرژی خوبی که خود رضا برای ریزه کاری های کاراکترش گذاشته، بهترین بازی گلزار را در این سریال می بینید، البته خودش شاید نظر دیگری داشته باشد ولی از نظر من این سریال بهترین بازی اوست.
البته در قسمت اول این طور به نظر می رسید که بیشتر بار قصه روی دوش حسین یاری و مهناز افشار است و گلزار نقش فرعی دارد، درست است؟
نه قصه او و ساره بیات تازه از قسمت چهار و پنج شروع می شود. در اصل تا قسمت چهار و پنج به صورت خرده روایت به زندگی شخصیت ها می پردازیم، ولی از آن جا به بعد همه چیز مشخص شده و کل بازیگران قصه خاص خودشان را دارند. در این سریال شما یک قصه واحد مثل زندگی «شهرزاد» را دنبال نمی کنید، یک قصه با چند کاراکتر اصلی می بینید که زندگی همه آن ها را دنبال می کنید، البته بخش هایی از قصه هایشان در هم تنیده می شود.
توزیع بد، بزرگ ترین مشکلی که ممکن است گریبان سریال های هادی را بگیرد
هفتگی می شویم
یکی از معضلات محصولات شبکه نمایش خانگی نحوه توزیع آن هاست که البته مدتی است مرتفع شده اما همچنان این آسیب محصولات این شبکه را تهدید می کند. منوچهر هادی درباره تمهیداتی که برای توزیع منظم سریالش در نظر گرفته شده توضیح داده است.
معمولا پخش سریال ها را زمانی آغاز می کنند که حس کنند از همان ابتدا کفی از مخاطب با کار همراه خواهدبود. شما چرا در روزهای پایانی سال و نزدیک به تعطیلات سریال را پخش کردید؟
ما در ایام تعطیلات نیستیم. یعنی آخرین قسمت مان این طرف سال 27 یا 28 اسفند توزیع می شود و قسمت بعدی می رود 15 فروردین.
خب این فاصله در ابتدای کار یک مقدار زیاد نیست؟ نمی شد کلا بعد از تعطیلات عید پخش را شروع می کردید؟
بالاخره سرمایه پای این کار خوابیده و سرمایه گذار هم باید پول هایش برگردد، البته فاکتورهای دیگری هم هست. ما حس کردیم بعد از جشنواره فرصت خوبی است که قلاب کار را بیندازیم. یعنی چهار، پنج قسمت قبل از عید برویم و مخاطب درگیر کار شود.
پس اگر می خواهید چهار پنج قسمت تا قبل از عید بروید، چرا 10 روز یک بار قسمت جدید پخش می شود؟
راستش این به خاطر اتفاقاتی است که رخ داد. ما یک مقدار توزیع مان با عجله شد و از طرف دیگر ممیزی هم به کارمان خورد و باید از ارشاد موافقت های لازم را می گرفتیم. از ارشاد به ما گفتند که قسمت یک را توزیع کنید ولی در قسمت دو و سه مقداری ممیزی به ما خورد و فاصله بین قسمت ها زیاد شد ولی به احتمال زیاد تا همین قسمت های دوم و سوم فاصله زیاد است، نهایتا بعد از چند قسمت همان هفتگی می شود.
فیلم هایی که منوچهر هادی کارگردانی کرده است
فیلم آینه بغل ( 1396)
کارگر ساده نیازمندیم (۱۳۹۴)
من سالوادور نیستم (۱۳۹۴)
قرنطینه (۱۳۸۶)
یکی میخواد باهات حرف بزنه (۱۳۹۰)
دنیای پرامید (۱۳۹۱)
زندگی جای دیگری است (۱۳۹۲)
سریال هایی که منوچهر هادی کارگردانی کرده است
آمین (۱۳۹۳)
خوب، بد، زشت (۱۳۹۳)
خداحافظ بچه (۱۳۹۱)
فیلم های تلویزیونی منوچهر هادی
تیاتر مردگان بی کفن و دفن (۱۳۹۴)
ته خط (۱۳۹۳)
پاپوش (۱۳۹۰)
عزیزی که ناپدید شد
آخرین روز ماه (۱۳۸۹)
کوچه محجوب (۱۳۸۵)
فرصتهای فردا (۱۳۸۵)
تصادف ۱۳۸۵)
به عنوان دستیار کارگردان
هزاران چشم
چهارشنبهسوری
نظرات کاربران
۰