بیوگرافی و زندگینامه :
سولماز غنی بازیگر زن تلویزیون و سینما متولد سال 1356 در تهران است و 40 سال سن دارد.
وی بازیگری در از سال 1380 با بازی در فیلم آتانازی شروع نمود و بعد آن در سال 81 در فیلم تیک آف به ایفای نفش پرداخت.
وی با بازی در سریال تب سرد در سال 82 به طور حرفه ای وارد بازیگر در تلویزیون گردید و بعد از آن در مجموعه های دیگری پرداخت که حضور در سریال سرنوشت دیگر به خوبی شناخته شد.وی مدتی در تلویزیون کم کار گردید اما حال بعد از چند سال در سریال پنچری به کارگردانی برزو نیک نژاد در نقش نگار حضور دارد که تابستان 96 از شبکه سه پخش میگردد.
ازدواج و همسرش
سولماز غنی در سال 1391 با علی رحیمی که او از عوامل سینما و تئاتر است ازدواج کرده است.
گفتگو با سولماز غنی و همسر او
آشنایی در نمایش خصوصی یک فیلم
سولماز : شقایق فراهانی فیلمی بازی کرد به نام «تجریش ناتمام» که فرصت اکران پیدا نکرد اما شقایق دوست داشت فیلم دیده شود؛ به همین خاطر اکرانی خصوصی در خانهاش برگزار کرد و فیلم را برای دوستان و همکاران نمایش داد. علی هم مانند من از دوستان شقایق بود و ما اولینبار آنجا یکدیگر را دیدم و با هم آشنا شدیم. خلاصه شروع آشناییمان از آن شب بود و حدود سه، چهار ماه پس از آشنایی هم همدیگر را میدیدیم و معاشرت داشتیم. پس از این مدت به هم علاقهمند شدیم و شکل رابطهمان جدیتر شد و حالا هم که رسیدیم به اینجا. (میخندد)
کنار همسرم خوشحالم
غنی: ازدواجمان هم عاشقانه بود و هم عاقلانه. شاید بخش عاشقانه قضیه حتی پررنگتر بود چون من هیچوقت خیلی اهل این نیستم که چنین ارتباطاتی را صرفا از نظر منطقی و عقلانی بسنجم. در چنین ارتباطاتی بهتر است آدم به حس و دلش اعتماد کند و من هم چنین کاری کردم. شیوه ورود آدمها و سِمتشان در زندگی شما فرق دارد و به همان نسبت احساسات شما هم متفاوت است؛ مثلا کسانی در زندگی شما هستند که دوستانتان محسوب میشوند یا از آشنایان هستند ولی وقتی شخصی وارد زندگیتان میشود که قصد ازدواج با او را دارید همهچیز خیلی حسی میشود.
من به حس خوبی که از علی گرفتم خیلی اعتماد کردم. علی مجموعهای بود از چیزهایی که من خیلی دوست داشتم و در کنارش حالم خوب بود و هست و متوجه شدم در کنار او به من خوش میگذرد و خوشحال هستم و دوستش دارم. در بسیاری از مسائل زندگی نگاهمان شبیه هم است؛ هرچند که اختلافنظرهایی هم وجود دارد اما همیشه بخش تفاهمآمیز نگاهمان به زندگی و مسائل مختلف سنگینتر است.
علی : همانطور که سولماز اشاره کرد، افکار و احساساتمان به هم نزدیک بود و پس از کمی معاشرت به این نتیجه رسیدیم که مدل زندگی و نگاهمان به دنیا خیلی شبیه هم است و میتوانیم کنار یکدیگر زندگی خوبی داشته باشیم.
به حس خوبم اعتماد کردم
سولماز : همیشه پیش از شروع زندگی مشترک ممکن است شما فاکتورهایی را در نظر داشته باشید ولی وقتی با کسی آشنا میشوید که مجموعهای از اخلاقها و رفتارهایی است که دوست دارید میتوانید برخی از فاکتورهایتان را نادیده بگیرید. من فکر میکنم این موضوع برای همه پیش میآید. من شاید به واسطه شغلم خیلی روی آدمها دقیق میشوم و خیلی ریز به جزییات رفتاریشان نگاه میکنم و در ذهنم همهچیز را بارها میسنجم. در مورد ارتباطم با علی هم همینطور بود و همهچیز را بهخوبی سنجیدم. وقتی کنار علی بودم خیلی حس خوبی داشتم و خوشحال بودم و همین موضوع برایم کافی بود تا به این حس اعتماد کرده و زندگیام را با او شروع کنم.
رفاقت و مشارکت از جذابیتهای زندگی مشترک است
سولماز : ارتباطمان بزنم به تخته خیلی خوب است. (میخندد) من نوع ارتباطمان را دوست دارم؛ البته ممکن است سر یکسری مسائل اختلافهایی هم داشته باشیم ولی مهم این است که میتوانیم خیلی زود این مسائل را بین خودمان حل و فصل کنیم و ناراحتی بر جا نماند. به نظرم مهم است که شما به خاطر طرف مقابلتان یکسری از کارها را انجام دهید یا یکسری کارها را انجام ندهید. علی در این مورد خیلی بهتر از من است و من سعی میکنم در این چیزها شبیه همسرم باشم. علی انعطافپذیرتر از من است و خیلی نگاه ساده و راحتی به زندگی دارد؛ ضمن اینکه نگاهی توام با طنز به مسائل در برخوردش با ماجراهای مختلف دارد و این نگاه قطعا دوستداشتنیتر است.
علی رحیمی: رابطه ما بیشتر ارتباطی دوستانه است و بخش رفاقت در آن خیلی پررنگتر از نقش زن و شوهری است. ارتباط دوستانه به ادامه زندگی و رابطه کمک میکند چون شما در مورد مسائل مختلف میتوانید بهراحتی با رفیقتان صحبت کنید. وقتی نگاه خیلی قانونمندی به این مساله داشته باشید که من شوهر خانه هستم و تو زن خانه و شوهر باید بگوید و زن هم باید عمل کند و. . . دیگر نمیتوانید انتظار داشته باشید ارتباطتان حسی و زیبا باشد. چنین نگاه خشکی دست و پای شما و باب نقد و گفتوگو را میبندد و دیگر نمیتوانید بهراحتی با همسرتان مشورت و مشارکت داشته باشید. حس رفاقت و مشارکت به نظرم یکی از جذابیتهای زندگی مشترک است و ارتباطمان به همین خاطر برای من دوستداشتنی است.
من عاشق موسیقی هستم
سولماز : همسرم در کار موسیقی است و من عاشق این شغل هستم. فکر میکنم خیلی از آدمها این رویا را دارند که نواختن یک ساز را بلد باشند یا اینکه صدای خوبی برای آواز داشته باشند که من هیچکدام را ندارم. (میخندد) ولی خیلی خوشحالم همسرم چنین شغل دلنشینی دارد. روزهایی که علی در خانه تمرین میکند و من موسیقی تمرینهای او را در خانهمان میشنوم، حس و حال بسیار خوبی دارم. اتفاقا دو ماه است یادگیری نواختن دف از ایشان را شروع کرده ام. به دنبال این نیستم که نوازندهای حرفهای شوم و به همین که بتوانم برای دل خودم سازی بنوازم بسنده میکنم.
علی : به نظر من در هر سن و سالی میتوان به سمت یادگیری موسیقی رفت؛ البته کودکان دغدغه کمتر و وقت بیشتری دارند و در سن خوبی برای یادگیری هستند اما در هر سن و سالی با علاقه، تمرین و پشتکار میتوان نوازندگی را آموخت.
سولماز : چیزی که در نوازندههای حرفهای همیشه مرا مجذوب میکند و برایم جالب است این است که در تمام سالهایی که ما مشغول کارهای دیگری بودهایم این نوازندهها به سختی تمرین کردهاند، به دنبال علاقهشان بودهاند، وقت گذاشتهاند و همه تمرکزشان روی این موضوع بوده و حالا به این مرحله از تکامل شغلی و هنری رسیدهاند. من همیشه به این آدمها حسودی میکنم. (میخندد)
وقت زیادی را در کنار هم سپری میکنیم
سولماز : من و علی بهخاطر نوع شغلمان وقت زیادی را کنار هم سپری میکنیم. من همیشه میگویم شاید تنها سه سال از زندگی مشترک ما گذشته باشد اما به نسبت زوجهای دیگر که مثلا هر دو کارمند هستند شاید ما اندازه شش سال کنار هم بودهایم. بسیاری از روزها از صبح تا شب کنار هستیم و با هم به خرید میرویم یا اگر جایی بخواهیم برویم حتما در کنار هم هستیم. مرتب در مورد مسائل مختلف صحبت میکنیم و همه تصمیمگیریهایمان با هم است و مشارکت داریم حتی اگر در سفرهای کاری باشیم مرتب از طریق تلفن، وایبر، تلگرام و. . . باهم در ارتباطیم.
جنوب شهر را دوست داریم
علی رحیمی: سینما، تئاتر و رفتن به رستوران از تفریحهای مورد علاقه ماست.
سولماز : ما آدمهای شکمویی هستیم. (میخندد) یکی از سرگرمیهای مورد علاقهمان رفتن به رستوران است. رستورانهای عجیب و غریب را در محلههای مختلف پیدا میکنیم و هر بار به رستورانی جدید میرویم.
علی : اهل رفتن به رستورانهای آنچنانی نیستیم. (میخندد) و بیشتر در محلههای پایین شهر میچرخیم و رستورانهای خوب را پیدا میکنیم که غذاهای خوشمزه داشته باشند.
سولماز : کلا جنوب شهر را دوست داریم و به آن منطقه زیاد میرویم. کوچه پسکوچههای پایین شهر را دوست داریم و من هم در این چند سال اخیر بهخاطر علاقه علی بیشتر با این مناطق آشنا شدهام. بافت قدیمی شهر برایمان جذاب است چون کلا به چیزهای قدیمی علاقه داریم.
علی : اتفاقا یک کار جدید را مدتی است با هم شروع کردهایم و اسمش را هم گذاشتهایم «قدیمیکار». این کار بازیافت وسایل چوبی و قدیمی است به این شکل که اشیای چوبی قدیمی را خریداری میکنیم و پس از بازسازی، نوسازی و ترمیم، آنها را برای فروش در نمایشگاه مان در خیابان آپادانا قرار میدهیم.
روی سفرهایمان در آینده برنامهریزی میکنیم
سولماز : شاید چون خیلی از زمان زندگی مشترک ما نگذشته هنوز چندان فرصت سفرهای دونفره نداشتهایم. هر دوی ما عاشق سفر هستیم. من گاهی بهخاطر مسائل خانوادگی به سفر میروم و علی هم بهخاطر کارش مرتب به سفر میرود. الان هم داریم روی سفرهای آیندهمان برنامهریزی میکنیم. فکر میکنم در سالهای آینده خیلی با هم سفر برویم. (میخندد)
علی : گذشته از سفرهای کاری من ایرانگردی زیاد داشتهام. البته مدتی است دیگر فرصت این کار را ندارم. در این مدت که از ازدواجمان گذشته چند بار به سفرهای داخلی مثل شمال رفتهایم ولی هنوز برنامه سفرهایمان شروع نشده است.
رابطه ما با بچهها عالی است
سولماز غنی: من و علی میانه بسیار خوبی با بچهها داریم. با همه بچهها میتوانم دوست شوم و ساعتها با آنها وقت بگذرانم. کلا معاشرت با بچهها برایم لذتبخش است و در کنارشان خیلی به من خوش میگذرد ولی از آنجایی که عادت دارم به بخشهای دیگری از ماجرا فکر کنم کمی از اینکه خودم بچهدار شوم نگرانم و هنوز نتوانسته ام خودم را قانع کنم که بچهدار شوم.
شاید چون ترسهای زیادی از مسوولیت سنگین داشتن فرزند دارم؛ البته همانطور که گفتم بچهها را خیلی دوست دارم و خودم هم بسیار علاقهمندم که بچه داشته باشم. یک دلیل دیگرم هم این است که به نظرم تهران واقعا شهر شلوغ و نامناسبی برای کودکان است. شاید اگر در یک روستا در شمال ایران زندگی میکردم تا الان دوتا بچه داشتم. (میخندد)
علی رحیمی: بخشی از کار من آموزش موسیقی است و در این بخش با بچهها سروکار دارم که بسیار برایم لذتبخش است. ما هر دو عاشق بچه هستیم ولی باید قبول کنیم شهری که ما در آن زندگی میکنیم مخصوص آدم بزرگهاست و امکانات جذاب و تفریحی کمی مخصوص بچهها دارد. تهران شلوغ، پردود، آلوده و سرسامآور است و آدم دلش برای بچههایی که در این شهر زندگی میکنند، میسوزد؛ البته با این همه من همچنان بسیار دوست دارم بچه داشته باشم.
سولماز غنی: در ضمن من خیلی دوست دارم دختر داشته باشم. به نظرم دختربچهها خیلی شیرین و دوستداشتنی هستند.
گذشت، دوست داشتن و محبت به جای منممنم
علی رحیمی: وقتی خودمان را با زوجهای دیگر مقایسه میکنم، حس میکنم عشق و علاقه در زندگی ما بیشتر است و بیشتر یکدیگر را دوست داریم و با هم بودن برایمان خیلی ارزشمند است. ما همیشه کنار هم هستیم و این شاید بزرگترین تفاوت ما با زوجهای دیگر باشد.
سولماز غنی: من فکر میکنم تفاوتها به خود آدمها برمیگردد. آدمها با هم متفاوت هستند و در نتیجه زندگیهایشان هم با یکدیگر متفاوت است. زوجهای زیادی را میبینم که در ظاهر با هم خوبند ولی انگار دوست داشتنها کم شده و دلیل این موضوع هم برمیگردد به اینکه فردیتها خیلی مهم شده و منممنم جای گذشت را در زندگی گرفته است. وقتی فردیت خیلی مهم شود گذشت، دوست داشتن و محبت زیر سایهاش میرود.
خوشبختانه در زندگی ما چنین چیزی وجود ندارد و ما از بودن در کنار یکدیگر لذت میبریم و با هم بودنمان بسیار برایمان باارزش است. ما اغلب کنار هم هستیم و اگر گاهی پیش بیاید که از هم دور شویم، حال من واقعا بد میشود و مثل گربهای که سبیلش را بریده باشند از تعادل خارج میشوم. (میخندد) در حالی که زوجهای زیادی را میشناسم که از این دوریها استقبال میکنند و میگویند: «آخیش دو روز برای خودم هستم و میتوانم به خودم برسم.»
شغل همسرم را دوست دارم
علی : من به واسطه شغلم از نزدیک با دنیای سینما در ارتباط بودهام و میدانستم بازیگری شغل بسیار سختی است. هیچوقت با شغل همسرم مشکلی نداشتهام و شغل سولماز را با وجود همه سختیها و زمانبندی غیرمنظم کاری دوست دارم. هم من و هم سولماز وقتی سر کار هستیم، انرژی بیشتری داریم و حالمان بهتر است و قطعا این حال خوب روی زندگی مشترکمان هم تاثیر مثبت دارد؛ البته برخی ممکن است این شغل و حواشی آن را دوست نداشته باشند که برمیگردد به نوع نگاهشان به قضیه ولی من شخصا هیچوقت مشکلی با این شغل نداشتهام. از بین کارهای همسرم هم «دردسرهای عظیم» را خیلی دوست دارم چون سریال بسیار خوبی بود و با روحیه من که کلا کارهای کمدی دوست دارم هم هماهنگ بود؛ ضمن اینکه سولماز در این سریال نقش متفاوت و جذابی داشت.
سولماز : برای علی خیلی مهم است که حال آدمها خوب باشد. من هم وقتی مشغول کار هستم حالم خیلی بهتر است و انرژی مضاعفی دارم و همین موضوع برای علی کافی است تا شغل مرا دوست داشته باشد؛ ضمن اینکه همانطور که علی گفت وقتی مشغول کار هستیم انرژی بیشتری داریم و حس خوبمان به زندگیمان هم منتقل میشود.
روز تولد سولماز را فراموش نمیکنم
علی رحیمی: خیلی حافظه خوبی در یادآوری تولدها ندارم و خیلی هم مقید نیستم که حتما روز تولد کسی به او هدیه بدهم. هر وقت چیزی را دوست داشته باشم و حس کنم کسی را خوشحال میکند، میخرم و فکر میکنم بیشترین هدیه را هم سولماز از من گرفته. (میخندد) البته روز تولد سولماز را همهجا مینویسم و در حافظه گوشی ثبت کردهام که فراموش نکنم چون میدانم خیلی برایش مهم است؛ مثلا از یکماه مانده مرتب آلارم دریافت میکنم تا یک ساعت مانده به روز تولدش. (میخندد)
سولماز غنی: ولی من خیلی حافظهام خوب است و همیشه تولدها را تبریک میگویم؛ مثلا از ابتدای ماه با خودم فکر میکنم «خب این ماه تولد چه کسانی است» و بعد برای تبریک گفتن برنامهریزی میکنم. کلا کادو، گل و کیک خریدن برای دوستان، فامیل و نزدیکانم را دوست دارم و از خوشحال کردنشان لذت میبرم.
سلفی سولماز غنی با غلامرضا نیکخواه
اینستاگرام سولماز غنی : instagram / Sol.gh
گریم سولماز غنی بازیگر نقش نگار در سریال پنچری
سولماز غنی و مادرش
سریالهای سولماز غنی
سرنوشت
تب سرد
پنج کیلومتر تا بهشت
دردسرهای عظیم
سقوط آزاد
پنچری
نظرات کاربران
۰