بیوگرافی و زندگینامه
افشین هاشمی با نام کامل سید افشین هاشمی مرغزار متولد 20 مهر سال 1354 است و 43 سال سن دارد.
تحصیلات : وی فارغ التحصیل مقطع لیسانس در رشته مهندس شیمی از دانشگاه صنعت نفت دانشگاه هنر آبادان در سال ۱۳۷۷ و فارغ التحصیل رشته کارگردانی از دانشکده سینما تئاتر در سال ۱۳۸۶، بازیگر، نویسنده و کارگردان ایرانی است.
در ادامه با بیوگرافی کامل افشین هاشمی بازیگر، نویسنده ، کارگردان و نوازنده به همراه فیلمشناسی و عکسهای خانوادگی افشین هاشمی با شما در آریاپیکس خواهیم بود.
ازدواج و همسر افشین هاشمی
افشین هنوز ازدواج نکرده و مجرد است.
عکس افشین هاشمی در آغوش پدر
عکس افشین هاشمی و مادرش
عکس افشین هاشمی به همراه برادرش امیر
عکس افشین هاشمی به همراه مادر بزرگش
اینستاگرام افشین هاشمی : instagram/hashemi.afshin
مصاحبه افشین هاشمی
آقای هاشمی شما جزو بازیگرانی هستید که راحت وارد عرصه بازیگری شد یا سخت؟
بستگی به این دارد که تعریفمان از راحتی و سختی چیست. من همان روندی را طی کردهام که قائدتاً هر بازیگری با یک بخت متوسط و تلاش بالا طی میکند. در ورودم به بازیگری نه کسی کمکی کرده و نه کسی جلوی پایم سنگ انداخته است. من خیلی برای بازیگری تلاش کردم در نتیجه راهی جز تلاش برای رسیدن به آن نمیشناسم. این روزها هرکس از من میپرسد که برای بازیگر شدن چه باید بکنم در پاسخ میگویم اگر میخواستید مهندس شیمی شوید، چه میکردید؟ به سختی درس میخواندید، در کنکور شرکت میکردید و چنانچه در کنکور پذیرفته میشدید، به دانشگاه وارد میشدید. در ادامه نیز پس از ۴ سال درس خواندن، به دنبال کار میرفتید. حال که قرار است برای هر رشتهای این مسیر پیموده میشود، چرا برای بازیگری نباید طی شود؟ از نظر من روند معمول ورود به بازیگری، اینگونه است و من راهی جز این متصور نیستم. البته بخت و اقبال بحثاش جداست و ممکن است به یکباره در ترم اول کلاس بازیگری نقش اصلی یک فیلم سینمایی را به شما بدهند و به سرعت به قله برسید. این یک بخت است و چه خوب اگر قدر آن را بدانید.
البته خود شما هم از طریق دانشگاه وارد عرصه بازیگری نشدید و رشته تحصیلیتان چیز دیگری بود؟
منظورم از کنکور بازیگری، لزوماً دانشگاه تئاتر نیست؛ همه آن مراحل از کار کردن با گروههای کوچک دانشجویی و تجربی گرفته تا مطالعه کتابهایی که دانشجویان بازیگری میخوانند را میتوانید بدون ورود به دانشگاه هم طی کنید. این همان طریق است با این تفاوت که شما فقط به دانشگاه رسمی راه نیافتهاید، مثل یک حسابدار یا معمار تجربی که با تجربهشان در کار خود حرفهای هستند. البته من دوباره به دانشگاه رفتم و فوقلیسانسم کارگردانی تئاتر است.
شما کارتان را با گروههای کمتجربه شهرستانی شروع کردید؟
امن همه کاری کردهام، از تدارکات گرفته که در سال ۷۲ در آبادان غذای گروهی که اجرا داشتند را از یک محل دیگر برایشان میآوردم تا منشیگری صحنه تئاتر لیلی ارجمند در همان سال ۷۲، مدیریت صحنه، دستیاری، کارگردانی و بازیگری.
این کارها به اینکه تجربه بازیگری را پیدا کنید، کمک میکرد؟
من یک شور درونی داشتم و به دنبال راه ورود میگشتم. وقتی یک نفر میخواهد از مرزی به کشور دیگر فرار کند، دیگر به طریقه فرار از راه کشتی، هواپیما و یا به صورت زمینی فکر نمیکند و هر جا که روزنهای برای ورود باشد، از آنجا استفاده میکند. بخشی از فعالیت مطبوعاتی من هم به همین دلیل بود زیرا مرا به تئاتر وصل میکرد و باعث میشد که راحتتر وارد تئاتر شهر شده و بتوانم همه تئاترها را تماشا کنم. هر کاری که لازم بود را انجام میدادم تا وارد شوم.
در آن سالها تعداد دانشگاههای کشور خیلی کمتر بود، اوایل دهه ۷۰ دو سه دانشگاه بیشتر نداشتیم، پس طبیعتاً ورود به عرصه بازیگری خیلی دشوارتر از امروز بود. حتی آن زمان کلاس بازیگری هم نداشتیم و بعدها کلاس آقای سمندریان یا آموزشگاههای دیگر تأسیس شدند.
من برای ثبتنام در آموزشگاههای امین تارخ و سمندریان رفتم اما پولم به شهریه آنها نمیرسید. آن زمان برای من که دانشجو بودم و از طرف خانواده برای انجام چنین کاری حمایت نمیشدم، پرداخت شهریه آن کلاسها سخت بود.
از چه زمانی حرفه بازیگری برایتان جدی شد و تصمیم گرفتید در این عرصه باقی بمانید؟
بازیگری از ابتدا برای من جدی بود اما جامعه هنری جدیام نگرفته بود، برای اینکه هنوز وارد این عرصه نشده بودم. اکنون هم خیلی از علاقهمندان عرصه نمایش، پشت تئاتر شهر منتظر ورود به صحنه هستند؛ اما علاقه به تنهایی کافی نیست؛ جامعه هنری زمانی شما را جدی خواهد گرفت که کار جدّی انجام داده باشید. از سال ۷۲ کارم را شروع کردم و یک سال بعد خودم نمایشی را به صحنه بردم. سپس سال ۷۵ یک تئاتر در جشنواره آتشکار و سال ۷۶ تئاتری را در جشنواره دانشجویی اجرا کردم. این کارها را انجام دادم و برای هر کدامشان هم جایزه گرفتم. اولین اجراهای رسمی و عمومیام در یک تالار حرفهای به سال ۷۹ بر میگردد.
آن سال، سه نمایش “کشته به درگاه”، “درستکارترین قاتل دنیا” و “فانوس خیس” را در تئاتر شهر اجرا کردم؛ البته قبل از آن در تالار ابن سینا اجرای عمومی داشتم ولی آن اجرا جزء زمانی به شمار میرود که تئاتر هنوز مرا خیلی جدی نمیگرفت. بعد از آن سه اجرای رسمی در سال ۷۹ و تئاترهای “هیس”، “دیر راهبان”، “حسن سنتوری” و… را پشت سر هم کار کردم.
زمانی که بازیگری را آغاز کردید، تصورتان از بازیگری چه بود و دوست داشتید به کجا برسید؟
افشین هاشمی: هیچوقت چشماندازم نزدیک و پیش پا نبود. بزرگترین فیلمهای سینمایی جهان را هم که میدیدم و یا اکنون میبینم، با خودم میگویم که فلان نقش اگر برعهده من بود، چگونه آن را بازی میکردم. تخیّلام همواره نقشهای بزرگ بوده. اینکه میگویم سینمای جهان، منظورم تئاتر و سینمای ایران هم هست که جزئی از همین جهان است. بهترین فیلمها و نمایشهای سینما و تئاتر ایران، افق تصورات من است. من خودم را برای آنها آماده کردهام. اگر تواناییاش را ندارم یا بخت یاریام نمیکند، بحثش جداست ولی افق خیالات من، بهترینهای سینما و تئاتر ایران و جهان است.
در دهه ۶۰ و ۷۰ خیلی از بازیگران با الگوی بازیگری وارد تئاتر یا سینما میشدند، شما الگوی خاصی در بازیگری برای خودتان در نظر گرفته بودید؟
افشین هاشمی: نه به شکل مشخص، چون این موضوع مانند کتاب خواندنم راجع به تئاتر بود. دانشجوی تئاتر نبودم، کسی نبود که به من خط سیر بدهد که چه چیزی را بخوانم بنابراین هر چه به دستم میرسید را مطالعه میکردم. هر تئاتر یا فیلمی را میدیدم، خودم را در آن تخیّل کرده و آن را در ذهنم بازی میکردم. برایم فرقی نمیکرد که فلان نقش را چه کسی و چگونه بازی میکند. شاید به همین دلیل است که الان در پرونده کاریم، هم بازی رئالیستیک مانند “خیلی دور، خیلی نزدیک” میبینید و هم یک بازی مانند “افرا” یا “سه خواهر و دیگران”. من خودم را برای همه اینها آماده کردهام.
بگذارید سوالم را به یک شکل دیگری بپرسم. آیا نقطهای در بازیگری یک نفر وجود داشت که شما آن را دیده باشید و از آنجا به صورت جدی تصمیم گرفته باشید که به سمت بازیگری بروید؟
اوایل مسیر بازیگریام، خیر. ولی در اواسط این مسیر، ناامیدی دامنگیرم شد و همواره در تردید بودم که چرا کسی به سراغم نمیآید؟ و آیا علت آن، ضعف من در بازیگری است؟ چرا آن آثار بزرگی که منتظرشانام، اتفاق نمیافتد؟ زمانی که “دیر راهبان” را بازی کردم، همه میگفتند که خوب بازی کردهای و تصور میکردم این نمایش، نقطه پرش من است ولی یک سال و نیم بعد از آن تئاتر، هیچکس به سراغم نیامد! حتی خود کارگردان آن نمایش. خیلی برایم ترسناک و پر از ناامیدی بود و دستم هم به جایی بند نبود. فقط یک چیز بود که باعث میشد ترس من بریزد و آن نگاه به پیشینیانی بود که قبلا وضعیتی مشابه وضعیت آن زمان مرا داشتهاند.
خودم را نمیتوانستم با بهروز وثوقی، فردین و یا جمشید هاشمپور که ستاره بودند، مقایسه کنم ولی میتوانستم خودم را با کسانی که وضعیت مشابهی با من داشتهاند نظیر علی نصیریان، عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز و داوود رشیدی یا نسل جلوتر از آنها مانند آقایان مهدی هاشمی، پرویز پورحسینی، پرویز پرستویی، رضا کیانیان و خسرو شکیبایی مقایسه کنم که هیچکدامشان زودتر از ۴۰ سالگی دیده نشدند و در متوسط سن ۴۰ سالگی اولین فیلمشان را بازی کردند.
خودتان قصد ندارید که کار کارگردانی انجام دهید؟
احتمالاً سال آینده در ایرانشهر نمایش “شیرهای خان بابا سلطنه” را به روی صحنه خواهم برد ولی پیش از آن اگر بشود، در سال جاری یک فیلم سینمایی به نام “بر میگردم ولی خداحافظ” را در صورت پیدا کردن سرمایهگذار، خواهم ساخت.
در کارهای سینمایی هم از دغدغههای تئاتریتان سود میبرید یا اینکه سینما برایتان کاملاً یک مقوله جدا از هنر نمایش است؟
هم در فیلم “گذر موقت” و هم در فیلمنامه جدیدم تئاتر حضور دارد.
پس سینما و تئاتر تقریباً برایتان دغدغههایی مشترکند؟
من صحبتم در مورد حضور بود. مثلاً یکی از لوکیشنهای ما در گذر موقت، تئاتر نصر است یا در فیلمنامه جدیدم، یک بازیگر تئاتر وجود دارد. چون فضای تئاتر را میشناسم، در فیلم از آن استفاده میکنم ولی اگر منظورتان از دغدغه مشترک، فرم اجراست لزوماً اینگونه نیست.
فیلم ها و سریال ها
دوستم (فیلم کوتاه، کیانوش موسوى) (١٣٩۶)
اولین انتخاب (۱۳۹۲)
بی خداحافظی (۱۳۹۱)
میگرن[۲] (مانلی شجاعی فرد) (۱۳۹۱)
آزمایشگاه (۱۳۹۰)
گاوصندوق (مجموعه تلویزیونی، ۱۳۸۸)
مسافرخانه سعادت (مجموعه تلویزیونی، محمد رحمانیان)
توی گوش سالمم زمزمه کن (مجموعه تلویزیونی، محمد رحمانیان)نیمکت (مجموعه تلویزیونی، محمد رحمانیان)
خیلی دور، خیلی نزدیک (رضا میرکریمی)
وقتی همه خوابیم (بهرام بیضایی) حضور افتخاری و هم چنین دستیار کارگردان در امور بازیگران
در میان ابرها (سید روحالله حجازی) تنها به عنوان بازیگردان و انتخاب بازیگربه نام پدر (ابراهیم حاتمی کیا)
پابرهنه در بهشت (بهرام توکلی) برنده سیمرغ بلورین بازیگر مکمل مرد شد.
آن که دریا میرود (آرش معیّریان)
کودک و فرشته (مسعود نقاش زاده)
لطفاً مزاحم نشوید (محسن عبدالوهاب)
بلندگوهای افسانهای (۱۳۸۷، محمد رحمانیان)
افتخارات افشین هاشمی
دریافت جوایز اول متن و بازیگری از جشنواره تئاتر آتشکار و بازیگری در جشنواره تئاتر دانشجویی برای نمایش «درستکارترین قاتل دنیا»؛ ۱۳۷۵
دریافت جایزه متن و بازیگری از جشنوراه تئاتر دفاع مقدس برای نمایش «کاتالیزور» ؛۱۳۷۹
دریافت جایزه بازیگری ازجشنواره بینالمللی تئاتر دانشگاهی ایران برای نمایش «با مسیح به صلیب میکشند»؛ ۱۳۸۰
دریافت جایزه بهترین عروسک گردانی در جشنواره تئاتر دفاع مقدس برای نمایش «رویای بیکفن»؛ ۱۳۸۱
دریافت جوایز بازیگری و نمایشنامهنویسی از دوازدهمین جشنواره نمایشهای سنتی آئینی برای نمایش «هتل ایران»؛ ۱۳۸۲
دریافت جایزه بازیگری از جشنواره نمایشهای سنتی و آئینی برای نمایش «زائر»؛ ۱۳۸۲
دریافت جایزه بازیگری از سازمان ملی جوانان برای فیلم خیلی دور خیلی نزدیک
بازیگر برگزیده از طرف از خانه تئاتر در جشن بازیگر؛ ۱۳۸۲
دریافت جایزه بهترین بازیگر از جشنواره بینالمللی پراگ برای نمایش «هدیه جشن سالگرد»؛ ۲۰۰۵
دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای فیلم”پا برهنه در بهشت”۱۳۸۵
نظرات کاربران
۰