موضوع :بازیگران مرد ایرانی ، بیوگرافی بازیگران مرد

عمار تفتی

بیوگرافی و زندگینامه

عمار تفتی بازیگر سینما و تلویزیون ایران متولد 3 دی ماه 1360 در تهران می باشد و 39 سال سن دارد.

تحصیلات : عمار تفتی دارای مدرک لیسانس سینما با گرایش تدوین از دانشگاه هنر تهران است. 

وی فعالیت هنری و بازیگری خود را در سینما از سال 1371 با بازی در فیلم ایلیا، نقاش جوان ساخته ابوالحسن داوودی آغاز نمود. 

عمار تفتی با حضور در سریال میوه ممنوعه به شهرت رسید. 

ازدواج و همسرش

عمار تفتی در تاریخ 15 مرداد ماه 99 با انتشار تصاویری خبر ازدواج خود را منتشر کرد

عکس همسر عمار تفتی


نبست با کامران تفتی

همچنین عمار تفتی با کامران تفتی نسبتی ندارند و در برخی سایت مبنی بر این که این دو برادر هستند مطرح است که شایعه می باشد.


گفتگو با عمار تفتی 

عمار تفتی این روزها را چگونه سپری می کند؟

ـ مشغول بازی در سریالی برای شبکه تهران هستم که روزهای آخر تولیدش را سپری می کند.

در سریال «بی قرار» با امیرمحمد زند، مریم کاویانی، نیلوفر شهیدی، شهرزاد کمال زاده، علی ثانی فر و… همبازی هستم.

جالب است که پیش از این سریالی با عنوان «بی قرار» داشتیم!

ـ بله، در تلویزیون کار تکراری زیاد داریم.

و جالب تر اینکه فلورا سام تصمیم دارد بزودی «بی قرار ۲» را هم که ادامه سریال قبلی اش است را هم کلید بزند؟

ـ (می خندد) خیلی هم عالی، احتمالاً ما باید اسم سریال را بگذاریم «بی قرار ۵/۱»!

عمار تفتی و همسرش


اینستاگرام عمار تفتی : instagram / ammartafti

و پیشنهاد یا قرارداد جدید دیگری…

ـ یک پیشنهاد خوب سینمایی دارم، ولی هنوز چیزی قطعی نشده است.

چطور شد پس از مدتها بی کاری و نبودنت بازیگر پروژه فریبرز عرب نیا شدی؟

ـ من با آقای خوش رزم و دخترش که سابقه همکاری و دوستی قبلی داشتم. یک روز خیلی اتفاقی در اوج بیکاری و آمادگی جسمانی…

آمادگی جسمانی؟؟!!

ـ (می خندد) بله من ۷ ماه اول سال ۱۳۹۲ را مجموعاً ۷ جلسه سر کار بودم و تمام زمانم را به ورزش گذراندم.

این بیکاری ۷ ماهه خواسته خودت بود یا نبودن پیشنهاد کاری؟

ـ به شکل  عجیبی پیشنهادی نداشتم. من هم رفتم سراغ ورزش…

تا اینکه فریبرز عرب نیا با «رنگ شک» به سراغ تو آمد؟

ـ بله فریبرز عرب نیا دریچه خوبی را به سوی من باز کرد. او گفت من اصلاً معتقد به نقش کم و زیاد نیستم. من هم گفتم بله اینکه خب تعارف است. عرب نیا گفت این نقش بسیار کوتاه است و قسمت اول کار تمام می شود. ولی کاراکتر خوبی است، پس انتخاب با تو، برو نقش را در فیلمنامه بخوان و فکر کن! من فیلمنامه را خواندم. به هر حال من بیکاری زیادی را گذرانده بودم و اساساً دلم می خواست کار کنم. پیشنهاد کار از سوی عرب نیا خیلی اتفاق خوبی برای من بود.

چرا؟

ـ فریبرز عرب نیا، از دوران نوجوانی من یا نه همان دوران کودکی که کار بازیگری را شروع کرده بودم دلیل محکمی بود که به سینما به شکل یک شغل برای تمام زندگی نگاه کنم.

هیچ وقت با هم سابقه همکاری نداشتید؟

ـ نه هیچ وقت، جالب است بدانید من نظرات زیادی از دوستان و همکارانم داشتم که شبیه فریبرز می خندم، شبیه فریبرز گاهی حرف می زنم و حتی جنس بازی ام گاهی شبیه او می شود و از این نظرات لذت می بردم؛ برای اینکه بی تعارف فریبرز جزو ستاره های نوجوانی من بود. من فیلم «سلطان» را در سالی که پشت کنکور بودم، برای اینکه بیایم و سینما بخوانم بیش از ۱۰ ـ ۱۵ بار در سینما دیدم. گاهی ۲ تا ۳ سانس در سینما می ماندم و «سلطان» را می دیدم.

عکس عمار تفتی

همکاری تان که کلید خورد اینها را با خودش مطرح کردی؟

ـ بله… جالب است بدانی من آنقدر «سلطان» را دیده بودم که تمام دیالوگ های آن کار را حفظ بودم و در آن دوران شب و روزم با دیالوگ های عرب نیا سپری می شد. یادم است در فیلم «مرد بارانی» به کارگردانی آقای ابوالحسن داوودی که اولین تجربه دستیاری من در سینما بود، آنقدر دیالوگ های «سلطان» را زمزمه می کردم که بهمن اردلان صدابردار آن فیلم که اتفاقاً صدابردار «سلطان» هم بود یک روز آمد، گفت: بیا من در این نوار صدای عرب نیا را از فیلم «سلطان» کپی کردم. او یک هدیه خوب به من داد. پیشنهاد این کار از سوی فریبرز یک اتفاق خوب برای من بود. اساساً دوست شدن با فریبرز هم یکی از آرزوهایم  بود، پس با خودم گفتم  بدون اینکه به نقش و عرض و طولش فکر کنم، حتماً این کار را انجام می دهم.

فیلمنامه «رنگ شب» را که خود عرب نیا نوشته بود، چطور دیدی؟

ـ در فیلمنامه نقشی وجود داشت که اندازه اش همانطور که فریبرز گفته بود، خیلی کم بود. من تمام فیلمنامه را نخواندم. فقط قسمت اول و بخشی از قسمت دوم (که در سریال روی آنتن تا پایان قسمت دوم طول کشید) را مطالعه کردم. پس نمی توانم راجع به کل فیلمنامه نظر بدهم، امّا گپ و گفتی که با فریبرز راجع به نقش داشتیم در مورد اینکه؛ این آدم از کجا آمده، با چه نگاهی، چه کودکی ای را پشت سر گذاشته؟ اهل کجای این مملکت می تواند باشد؟ با چه کاستی هایی به عنوان یک شهروند روبرو بود و اینکه چه مواد مخدری مصرف یا بیزینس می کند؟ من مهارتی در کار عرب نیا دیدم که آن را تنها با مهدی فخیم زاده تجربه کرده بودم. او متبحر بود در باز کردن زوایایی از شخصیت که حتماً در فیلمنامه نمی توانی آن را پیدا کنی!

شاید این بر می گردد به اینکه هر دوی این بزرگواران خودشان بازیگر هستند. بعد از «ساختمان ۸۵ »فخیم زاده برای دومین بار احساس کردم یک دری باز شد و این غفار با لباس هایش از آن در آمد بیرون با لباس، آرایش، لحن حرف زدن و… و من فقط ادای او را در آوردم! شروع کردم او را تقلید کردن! زوایای جالب را فریبرز برای این نقش باز کرد که من گره خوردم به شخصیت… جلسه دوم کار بود که فریبرز راش را شب قبل دیده بود و آمد سر کار، رو کرد به من و گفت اصلاً شک نکن که خوب شده! با خودم گفتم هیچ ماست بندی نمیگه ماست من ترشه!

فریبرز هم کارگردان کار است، پس نظرش حتماً به خوب بودن کار است. گفتم بیماری عجیب و غریبی دارم و آن این است که تا خودم نبینم باور نمی کنم. گفت این بیماری را من هم دارم ولی چاره ای نداری باید اعتماد کنی! گفت دل بده بگذار جلو برویم بهتر هم می شود! به من گفته بودند تو ۷ تا ۱۰ جلسه کاری در طول ۲۰ روز تصویربرداری، با این پروژه کار خواهی داشت. امّا من در طول ۳۰ روز تصویربرداری ۲۱ جلسه کار کرده بودم.

یعنی کم کم شخصیت، رنگ و لعاب بیشتری در داستان گرفت و عملاً بد من سریال حضور پررنگ تری گرفت؟

ـ بله به سبب اینکه فریبرز هیچ پلانی را به راحتی رها نکرد. سفت و سخت ایستاد پای کیفیت سینمایی سریالش…

یعنی تو سریال «رنگ شک» را در حد یک اثر سینمایی می بینی؟

ـ من تا کل کار را نبینم، نمی توانم قضاوت کنم به عنوان مخاطب که چقدر این سریال دارای وجوه سینمایی بوده است. ولی این را می توانم بگویم تا آنجا که درگیر پروژه بودم (خبر دارم این سریال نزدیک به یکسال طول کشید) هیچ کجا فریبرز باج نداد، تلویزیونی کار نکرد و ثابت کرد اگر بخواهد تلویزیونی کار کند با وسواس و دقت نظر بسیار سینمایی، سریال می سازد.

تو فریبرز عرب نیا را یک بازیگر خوب دیدی که حالا پشت دوربین ایستاده و سینما را می شناسد یا در شکل و شمایل یک کارگردان او را موفق دیدی؟ کارگردانی را اصولاً حس می کردی؟

ـ پروسه کارگردانی کردن فریبرز برای من جالب شده بود، چون جنس نگاهش را دوست داشتم. سبک کارش را می پسندیدم. هر کس یک سلیقه ای در فیلمسازی و حتی فیلم دیدن دارد. فریبرز با یک سلیقه خاص من بازیگر را هدایت می کرد. این سبک و سیاق هدایت برای من جدید بود. چون مال خودش بود، سلیقه او برای من غبطه برانگیز بود به همین دلیل خیلی دوست داشتم خودم را در معرض نگاهش قرار بدهم.

به شدت تلاش می کردم نظرش را در کار جلب کنم و به سلیقه اش نزدیک شوم. برای هدایت و کارگردانی اش دلیل و منطق داشت، تمام تعاریفی که در دفتر از شخصیت به من داده بود پشت کاراکتر در اجرا هم خوابیده بود و این برای من جالب بود. جالب تر اینکه بدانید در کار خودش ـ فریبرز به خودش هم باج نمی دهد. یعنی برای خودش هم پلان دشوار می نوشت، تمرین می کرد تا بتواند آن دشواری را اجرا کند.

اینکه کارگردان کار به شکل کامل و سرا پا درگیر پروسه فیلمسازی است و تنها روی صندلی کارگردانی نمی نشیند، سرش را زیر پرده سیاه کند و… نشان از آن دارد او به کارش، سلیقه اش و دقت نظرش در کار ایمان دارد. فریبرز آمد برای یک مینی سریال به اندازه یک سریال ۲۶ قسمتی وقت گذاشت و من حس می کنم خالی از تکنیک هم نبود. آن سختی که به همه آدم ها و خود فریبرز بیشتر از بقیه، در این کار وارد شد به نظرم قابل دفاع است.

عمار تفتی

و امّا غفار یک کاراکتر خاکستری که مشخصاً نمونه ای از شخصیت های تحت تأثیر یک جریان اجتماعی است یک نارسایی، نداشتن، فقدان و…

ـ غفار قربانی طبقه خودش است. چون دیگر اعضای آن طبقه نیز قربانی هستند. اصولاً آن طبقه، طبقه قربانی هستند، حالا هر کدام به شکلی، به ندرت پیش می آید که با دستاویزهای مذهبی بتوان جان سالم از این طبقه به در برد. غفار قربانی طبقه خودش است و به نظر من یک دست و پا زدن بی دلیل و بی نتیجه هم دراین راستا برای ادامه حیات دارد.

او را خارج از هرگونه قانون و خط و مرز و اعتقاد در زندگی دیدی؟

ـ بله کاراکتر کاملاً جنگلی زندگی می کرد. در واقع مثل یک درنده در جنگل زندگی می کرد. این آدم زائیده جامعه مدرن است به لحاظ رفتار…

در واقع خواص انسانی اش را به لحاظ فطرت از دست داده و…

ـ آفرین، هیچ هویتی نداشت غفار، نه می توانی بگویی چند سال سن دارد، نه می توانی بگویی چی دیده در زندگی و نه می توانی بگویی چه دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشته است. در زندان بر او چه گذشته، چند نفر را تا به حال قربانی کرده، مادرش که بوده، آیا آغوش مادر تجربه کرده، اصلاً چه شده که او تا این حد بیمار است؟!

من این حد از مریض بودن را زائیده جامعه مدرن می دانم، اگر دقت کرده باشید، آسیب هایی که می زند مدرن است، آسیب هایی که می بیند هم مدرن است. او یک نوع مواد مخدر شیمیایی را مصرف می کند و توزیع می کند. حرفی که در جمع بندی کار می توانم بگویم این است که دوست دارم این اتفاق رخ دهد. ای کاش تماشاگر با دیدن این سریال، به خصوص دو قسمت ابتدایی سریال و مرگ غفار یک نفس و آه از سر راحتی بکشد و اگر آدمی دور و اطراف خودش می بیند که از این ماده مصرف می کند، سعی کند به هر شکلی جلوی او را بگیرد و اگر خودش مصرف کننده است یک لحظه بترسد. اگر این اتفاق رخ بدهد، خیلی خوش به حال من و فریبرز شده است.

بعد از فرزاد «میوه ممنوعه»، سریال «گلهای گرمسیری» «ساختمان ۸۵ »با شخصیت کامران و… این تصور به وجود می آید که تو مسیر درستی را طی نکردی یا شاید آنطور که باید انتخاب نکردی چرا؟

ـ امروز که به سینما و سابقه خودم در این حرفه فکر می کنم، به این نتیجه می رسم که همواره همین طور بود، آن زمانیکه من خیلی منتظر بودم تا یک اتفاق خوب برایم رخ دهد، نشده و شانس از دستم فرار کرده، آن زمان که در اوج نا امیدی منتظر هیچ ماجرای خوبی نبودم و حتی  تئاتر خیابانی هم اگر پیشنهاد می شد کار می کردم و یا اصلاً تغییر شغل می دادم برای اینکه بتوانم زندگی ام را بچرخانم و بگذرانم کاری به من پیشنهاد شده که با خوش شانسی خیلی خوب از آب در آمده است. نمی توانم بگویم پیش از «گل های گرمسیری» آنطور که باید برای من رقم نخورد،

من پس از آن سریال با راما قویدل سریال «شب می گذرد» را کار کردم که سریال بسیار خوبی برای شبکه تهران بود هم به لحاظ کارگردانی و هم به لحاظ تدوین، اجرا، موسیقی و حتی بازی ها، ولی اصلاً دیده نشد! در پخش سوم، کار کمی در چهاچوب سریال دیده شد.

غیر از این من سفری ۲ ساله داشتم و مجبور بودم به خاطر پول چند انتخاب اشتباه انجام بدهم. می توانم بگویم در آن سال دوستان بدترین سو استفاده های حرفه ای را از من کردند و من تنها توانستم آن دوران را بگذرانم، همین! در این سالها نمایش «چاله» را بازی کرده ام که یک اتفاق خوب برای من بود. کار سهیل بیرقی که در آن با اندیشه فولادوند و عاطفه نوری همبازی بودم.

عمار تفتی و شاهرخ استخری

و حرف آخر….

ـ من بازی در سریال فریبرز عرب نیا را یک اتفاق خوب دیدم. همیشه سعی می کنم امیدم را از دست ندهم، روشن باشم، سر حال باشم تا بتوانم احوال خوبم را به یک نقش خوب منتقل کنم تا آنچه باید را از توانایی های خود به معرض نمایش بگذارم.


فیلمهای سینمایی عمار تفتی 

ایلیا، نقاش جوان (۱۳۷۱ ، به کارگردانی ابوالحسن داوودی)
نون و گلدون (۱۳۷۴ ، به کارگردانی محسن مخملباف)
مرد بارانی (دستیار کارگردان فیلم) (۱۳۷۸ ، ابوالحسن داوودی)

شراره (دستیار صحنه و لباس فیلم) (۱۳۷۸ ، سیامک شایقی)
فرزندان خورشید (دستیار صحنه فیلم) (۱۳۷۸ ،حسین محجوب)
نان و عشق و موتور ۱۰۰۰ (بازیگر، دستیار کارگردان فیلم) (۱۳۷۹ ، ابوالحسن داوودی)

زنگی و رومی (دستیار صحنه فیلم) (۱۳۸۰ ، ناصر تقوایی)
جایی برای زندگی (۱۳۸۲ ، محمد بزرگ‌نیا)
ارتفاع ۹/۴۶ (۱۳۸۵ ، سیامک شایقی)

خواب زمستانی (۱۳۸۶ ، سیامک شایقی)
شرقی (۱۳۸۷ ، عبدالرضا منجزی)
به تهران خوش آمدید (۱۳۹۱ ، رضا سبحانی)
مزارشریف (۱۳۹۳-۱۳۹۲ ، حسنبرزیده)


سریال های عمار تفتی 

سفید، سیاه، خاکستری ( ۱۳۷۵ سیامک شایقی )  
زنبق های وحشی ( ۱۳۸۱ بهرام کاظمی) 
پای پیاده  ( ۱۳۸۴  اصغر توسلی ) 

زیر زمین (۱۳۸۵   علیرضا افخمی) 
میوه ممنوعه  (۱۳۸۶ حسن فتحی) 
گل های گرمسیری  (۱۳۸۷محمد مهدی عسگرپور )

شب می گذرد ( راما قویدل)
ساختمان ۸۵   ( ۱۳۸۸  مهدی فخیم زاده ) 
ده عکس ترانه پاییزی  ( بهمن زرین پور) 
خط سوم  ( ۱۳۸۹  داریوش یاری)

شاید برای شما هم اتفاق بیفتد  ( ۱۳۹۰ نوید میهن دوست ) 
خانه دوستی ( ۱۳۹۱ احمد فیضی  ) 
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد -اپیزود مسافر دو دنیا  ( احمد معظمی و محمود معظمی) 
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد -بهترین راه   (حسین فلاح) 

شاید برای شما هم اتفاق بیفتد -سکوت  (محمود معظمی) 
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد – آغاز تلخ  (احمد معظمی) 
رنگ شک  (فریبرز عرب نیا )  

در بند اروند ( سیامک صرافت) 
نیاز (1394)
پریا   (1395  حسین سهیلی زاده) 
پرواز در ارتفاع صفر (1396)


تئاتر های عمار تفتی 

دشت مینو (۱۳۸۵)
تبرئه شده (۱۳۸۷)
یک شاخه گل با بوی وارطان (۱۳۹۰)
چاله (۱۳۹۱)

بیوگرافی عمار تفتی


تله فیلم های تلویزیونی عمار تفتی 

روبات (۱۳۸۵ ، مهرداد خوشبخت)
پاسخ رحمان (۱۳۸۶ ، جواد افشار)
بام تا بام (۱۳۸۶ ، مجید تربتی فرد)

جایی نزدیک آسمان (۱۳۸۶ ، سامان سالور)
خانه ساحلی (۱۳۸۷ ، صادق کرمیار)
سبز، سپید، سرخ (۱۳۸۷ ، مجید تربتی‌ فرد)

گام های معلق (۱۳۸۸ ، شاهرخ دولکو)
شما پلیسید (۱۳۸۹ ، عاطفه خادم الرضا)
حرف مردم (۱۳۹۰ ، داریوش یاری)

توپ، شوت، شیشه (۱۳۹۰ ، بهمن شهروان)
نقاب پوشالی (۱۳۹۱ ، حسین گنجخانی)
به رنگ انار (۱۳۹۱ ، اسرافیل علمداری)

بیوگرافی عمار تفتی و همسرش +عکسها و گفتگو


39,796 بازدید

نظرات کاربران

۷
  • نظرات شما پس از بررسی و تایید نمایش داده می شود.
  • لطفا نظرات خود را فقط در مورد مطلب بالا ارسال کنید.

samira دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱

آقای تفتی شما بهترینی
عاشقتم و برات بهترین ها رو آرزو میکنم

عرفان جمعه ۲۷ فروردین ۱۴۰۰

بازیاتون و فوق العاده دوست دارم.خیلی جذابین

اصفهان یکشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۰

همینکه از حاشیه و عقده ایی ها دوری خیلی ارزش داره و مردم بیشتر خوششون میاد

ناشناس یکشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۰

خوبِ خدایی از حاشیه ها و عقده ایی بازی دوره منکه خوشم میاد از بازیش طبیعی بازی میکنه

AYLAR پنج شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸

شما بهترین بازیگر هستید
من عاشقامممممم عالی هستیدددد
انشاا… هزار سال زنده باشد

ناشناس شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۸

فدای ریش و سیبیلت،عشق منی

ناشناس جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹

آقای عمارتفتی یه اعجوبه است.بااون چشمای نافدوزیبا